کمی دقت

یکی از سوره های قرآن کریم که اکثر ما آن را حفظ و یا حداقل چندین بار شنیدیم ، «سوره ناس» است . اما تا به حال به معانی این سوره کمتر دقت کرده ایم .

حالا به این بهانه قصد دارم تا شما رو با آنچه که از آیات این سوره برداشت کردم آشنا کنم .

اول اینکه این سوره آخرین سوره قرآن کریم است که به نظر من خود این موضوع دارای پیام مهمی است . برای مثال اگر به برنامه های تلویزیونی گفتگو محور دقت کرده باشید ، مجری در پایان برنامه به مهمان میگوید : « لطفا سخن پایانی خودتون رو با بینندگان ما بفرمایید » و اینجا دقیقا جایی است که مهمان ، چکیده ای از مهمترین صحبت های خودش رو در آن برنامه ، در قالب یک یا چند جمله بیان میکند .

حال اینکه خداوند متعال در پایان قرآن کریم این کتاب هدایت ، و در آخرین سوره به موضوع شیطان می پردازد ، خود بیانگر نوعی تاکید بر اهمیت این موضوع در زندگی انسان می باشد . و وقتی هم که به زندگانی بشر از ابتدای خلقت تا کنون می نگریم ، میبینیم هر جا که تباهی و انحطاط به چشم میخورد ، عامل اصلی آن شیطان است . لذا خداوند هم در آیات دیگر قرآن شیطان را به عنوان دشمن آشکار و اصلی انسان معرفی میکند .

سوره ناس دارای شش آیه می باشد . در سه آیه ابتدایی این سوره بحث پناه بردن به خداوند بیان شده است ؛ قُلْ أَعُوذُ بِرَ‌بِّ النَّاسِ ﴿١﴾ مَلِكِ النَّاسِ ﴿٢﴾ إِلَـهِ النَّاسِ ﴿٣﴾ . هنگام خواندن این آیات اولین سوالی که در ذهن مخاطب تداعی میشود این است که چه موضوع مهمی قرار است مطرح شود که 50 % آیات این سوره خداوند را با اسامی مختلف یاد کرده و به او پناه میبرد ؟ پس باید به این نکته توجه داشت که یقینا خداوند در صدد بیان مطلب بسیار مهمی برآمده است که در آخرین سوره قرآن و در حالیکه از شش آیه این سوره سه آیه می گوید به خدا پناه ببرید .

 

و در آیه چهارم پرده از این موضوع مهم برمیدارد :

مِن شَرِّ‌ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ ﴿٤﴾

مخاطب پس از خواندن سه آیه اول از خود میپرسد به چه چیز باید پناه برد ؟ آنگاه در آیه چهارم میفرماید : از شر وسوسه های خناس .

سوال دوم این است که «خناس» کیست ؟

الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ‌ النَّاسِ ﴿٥﴾

او کسی است که در سینه های مردم وسوسه میکند .

وسوسه مهمترین حربه و سلاح شیطان است . زیرا شیطان هیچگونه تسلطی بر انسان ندارد لذا از طریق وسوسه ، در آنها نفوذ کرده و انسانها را به انجام امور غیر الهی ترغیب میکند .

هنگامیکه سوره « ناس » بر پیامبر نازل شد شیطان تمام اعوان و انصار خود را جمع کرد و گفت : از امروز کار ما دشوار و سخت شد ؛ زیرا استراتژی ما (یعنی وسوسه) برای انسانها آشکار شد .

در آیه آخر این سوره خداوند راه شناسایی «خناس» را به ما نشان میدهد :

مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ ﴿٦﴾

خناس هم از نوع جن است و هم انسان .

از نوع جن است یعنی چه ؟

برای مثال وقتی که شما برای نماز صبح بیدار میشوید آن کسی که در دل شما میگوید : حالا دو دقیقه دیگه بلند میشوم ؛ و آنگاه سر بر بالین گذاشتن همانا و قضا شدن نماز هم همانا ، این همان خناس است که از نوع جن بوده و در سینه انسان وسوسه میکند . گاهی هم از نوع انسان است مانند اینکه وقتی موذن اذان میگوید و وقت نماز فرا میرسد و شما میخواهید نماز بخوانید ، دوستتان به شما میگوید : حالا باشد برای بعد ، هنوز که وقت هست ، الآن کار داریم بعدا نماز میخوانیم و ... که در این موارد خناس از زبان انسانها با ما سخن میگوید .

مثال های من در مورد نماز بود ، در حالیکه وساوس خناس در تمامی زندگی و امورات انسان و همه کارهای خیر او دخیل است . وقتی ما با چنین مسائلی مواجه میشویم به ضرورت این نکته بیشتر پی میبریم که باید در برابر مکر شیطان به خداوند قادر متعال پناه برد و از او استمداد جست .

پس همواره باید به یاد داشته باشیم که با ایمان به خدا و عمل به اوامر و دوری از نواهی او میتوان به شیاطین و خناسان جنی و انسی فائق آمد و بتوانیم را عبودیت را تحت لوای ولیّ الهی طی کنیم ،انشاءالله .

محمد حسین کلائی

غم غفلت

سلام

کلیپ غم غفلت رو به مناسبت دوازدهمین سالگرد ارتحال عالم ربانی حضرت آیت الله محمد باقر حکمت نیا (رضوان الله تعالی علیه) تهیه کردم که امیدوارم مورد پسند همه شما دوستان عزیز قرار بگیرد

انشاءالله ...

                  AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان            

                          دریافت کلیپ غم غفلت 

دوتا کلیپ

سلام

مدت ها پیش چندتا کلیپ درست کرده بودم که اخیرا دوتا از اون ها رو برای استفاده عموم در سایت آپارات قرار دادم .

لینک اون ها رو در پایین برای شما نیز گذاشتم.

امیدوارم که از این دوتا کلیپ استفاده لازم رو ببرید

یا حق

                        وظیفه جوانان در جنگ نرم 

                         پیشرفت از منظر رهبری 

مباهله

روز مباهله، نشان دهنده‌ی اهمیت بیان ابلاغ حقیقت

 

روز مباهله، روزى است كه پيامبر مكرم اسلام، عزيزترين عناصر انسانى خود را به صحنه مى‌آورد. نكته‌ى مهم در باب مباهله اين است: «و انفسنا و انفسكم» در آن هست؛ «و نساءنا و نساءكم»(1) در آن هست؛ عزيزترين انسانها را پيغمبر اكرم انتخاب ميكند و به صحنه مى‌آورد براى محاجه‌اى كه در آن بايد مايز بين حق و باطل و شاخص روشنگر در معرض ديد همه قرار بگيرد. هيچ سابقه نداشته است كه در راه تبليغ دين و بيان حقيقت، پيغمبر دست عزيزان خود، فرزندان خود و دختر خود و اميرالمؤمنين را - كه برادر و جانشين خود هست - بگيرد و بياورد وسط ميدان؛ استثنائى بودن روز مباهله به اين شكل است. يعنى نشان دهنده‌ى اين است كه بيان حقيقت، ابلاغ حقيقت، چقدر مهم است؛ مى‌آورد به ميدان با اين داعيه كه ميگويد بيائيم مباهله كنيم؛ هر كدام بر حق بوديم، بماند، هر كدام بر خلاف حق بوديم، ريشه‌كن بشود با عذاب الهى.

1) سوره مبارکه آل عمران آيه 61
فَمَن حاجَّكَ فيهِ مِن بَعدِ ما جاءَكَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدعُ أَبناءَنا وَأَبناءَكُم وَنِساءَنا وَنِساءَكُم وَأَنفُسَنا وَأَنفُسَكُم ثُمَّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَتَ اللَّهِ عَلَى الكاذِبينَ ﴿۶۱﴾

هرگاه بعد از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
منبع:khamenei.ir

سینما و تلویزیون در سراشیبی لیبرالیته

            سینما و تلویزیون در سراشیبی لیبرالیته

با فرا رسیدن نوروز رسانه ملی هم جهت فراهم کردن اوقاتی خوش و فرح بخش برای مردم برنامه های متنوعی را تدارک میبیند. از جمله این برنامه ها ویژه برنامه های تحویل سال در شبکه های مختلف سیما ، فیلم ها و سریال های مختلف و ... میباشد. اما همواره توجه به این نکته ضروریست که چرا رسانه ملی حکومت دینی بجای درنظر گرفتن گزاره های دینی و مبنا قرار دادن آنها در ساخت و تولید برنامه های خود،همچنان قدم به قدم به لیبرالی تر شدن نزدیک میشود و ابتذال را ترویج میدهد. برای نمونه شبکه جوان صداوسیما در شب تحویل سال با آوردن اعضای گروه موسیقی "رستاک" که حضور چند نوازنده و خواننده زن هم در میان آنها به چشم میخورد نماد بارز زمینه سازی و کشاندن ابتذال به رسانه ملی جمهوری اسلامی است .

و یا مطرح کردن و الگو کردن هنرمندان و بازیگران فاسدی که ذره ای از اصول بازیگری را هم نمیدانند برای نسل جوان امروز با کدام  گزاره دینی سازگاری دارد؟

بازیگرانی که تصاویر برهنه آنها در فضای مجازی به وفور یافت میشود و معلوم الحال بودن آنها زبان زد خاص و عام است و حضور آنها در فتنه 88 از یاد مخاطبان نمیرود، باید مورد تعریف و تمجید " آزاده نام داری" مجری ویژه برنامه شب سال تحویل قرار بگیرند و نیز بازگشت دوباره مجری لیبرال رسانه ملی ، فرزاد حسنی با یک برنامه سازماندهی شده برای آماده سازی افکار عمومی برای ورود مجدد وی به تلوزیون که با مصاحبه های جسته و گریخته رادیویی و بعد ادامه این روند با مجری گری وی در رادیو و حالا حضور در تلوزیون و بالا بردن مقام هنرمندان فاسدی که شخصیت پست و حقیر آنها حتی در نحوه لباس پوشیدن آنها هم نمایان است،در حد افراد مقدس و پاکی که مانند آنها وجود ندارد توسط فرزاد حسنی نشانه دیگری است از جا به شدن ارزش ها با ضد ارزش ها در فضای رسانه ای جمهوری اسلامی.

دیگر امروز برای یک هنرمند زن محجبه بودن و حجب و حیا ی بیشتر داشتن ملاک ارزش گذاری و شهرت بیشتر در بین مردم یک جامعه اسلامی نیست بلکه ، کسی ارزش بیشتر دارد و بیشتر مطرح میشود که اباحی گر باشد،لباس های زننده و انگشت نما بپوشد و روی آنتن زنده تلویزیون با آقایان بیشتر دمخور بوده و شوخی های سخیف بکند . هنرمندانی که با پول بیت المال حکومت دینی مطرح شده  و آرزوی رسیدن به جایی را دارند که امروز گلشیفته فراهانی به آن رسیده است . وآن اینکه به بهانه دریافت چند تیروتخته به عنوان جایزه های بین المللی و بعد هم به عنوان یک زن ایرانی که نماد سرزمین و تمدن اسلامی است (طبق تعریف ادبیات سینمایی غرب) در زیر یک لحاف با مرد غربی قرار بگیرند .آن وقت معاونت سینمایی وزرارت ارشاد، جواد شمقدری بگوید : تنها یک امضا تا بازگشت گلشیفته فراهانی به ایران باقیست .

بجای اینکه مردم سال نوی خود را با فضای روحانی و با یاد خدا تحویل کنند باید با بازیگران و خواننده ها و هنرمندانی همراه باشند که هنر خود را وسیله ای برای ابتذال خود قرار میدهند.

در عید نوروز پخش فیلم هایی که باورهای مقدس و گزاره های دینی مردم را هدف قرار میدهد از دید تیزبین مردم پوشیده نبود. پخش فیلم هایی چون بیداری رویاها ، نفوذی ، ورود آقایان ممنوع ، عروس فراری و... از این جمله اند .

اگر مسئولین کشور نخواهند فکری به حال این وضعیت اسف بار سینما و تلویزیون بکنند آنگاه در آینده ای نه چندان دور با شرایطی از سینما و تلوزیون رو به رو خواهیم شد که دیگر مواجهه و اصلاح آن به سختی امکان پذیر خواهد بود.

والعاقبه للمتقین

محمد حسین کلائی

 

 

 

دانلود کلیپ پیشرفت از منظر رهبری

سلام

 

اخیرا یک کلیپ مخصوص موبایل درست کردم از رهبر معظم انقلاب که موضوع اون "پیشرفت" است که امیدوارم خوشتون بیاد

حتما دانلودش کنید و ببینید

التماس دعا

فرمت کلیپ : MP4

                         دانلود کلیپ " پیشرفت از منظر رهبر انقلاب "           

شعر منتشر نشده شهریار درباره رهبر انقلاب

شعر منتشر نشده شهریار درباره رهبر انقلاب به همراه متن تقدیمی این شاعر به شرح زیر است :

 

                    

بر آستان والای آیت الله خامنه ای ریاست جمهوری اسلامی محبوب و امام جمعه بزرگوار تهران تقدیم و توفیق روز افزون ایشان و امام امت و رزمندگان اسلام را شب و روز به دعا مسئلت مینمایم .                                                           

رشگم آید که تو حیدربابا                                                                   بوسی آن دست که خود دست خداست

راستان دست چپ از وی بوسند                                                              که خدا بوسد از او دست راست

در امامت به نماز جمعه                                                                         صد هزارش بخدا دست دعاست

من بیان هنرم ، یک دل و بس                                                                   او عیان هنر از سر تا پاست

او شب و روز برای اسلام                                                                       پای پویا و زبان گویاست

او چه بازوی قوی و محکم                                                                       با امامی که ره و رهبر ماست

شهریارا سری افراز به عرش                                                                   کو نگاهیش به (حیدربابا) ست

 تبریز  - دوازدهم ذی الحجه / ۱۴۰۷ هجری قمری مطابق هفدهم مرداد ۱۳۶۶  شمسی

 سید محمد حسین بهجت تبریزی (شهریار) - در هشتاد و دو سالگی

                   

                 

جهت طول عمر مقام عظمای ولایت حضرت آیت الله خامنه ای و شادی روح شهریار

                                               صلوات

توطئه خاموش

بسم الله الرحمن الرحیم

حلول ماه پر خیر و برکت رمضان ، این ضیافت الهی را به شما عزیزان تبریک عرض میکنیم و امیدواریم آنطور که باید و شاید از این مهمانی الهی بهره کافی و وافی رو ببریم.                                                                                             انشاءالله

چند وقتی است که پیامک هایی بین مردم رد و بدل میشود که موضوع آن این است که در غالب طنز ماه رمضان را مورد تمسخر و توهین قرار میدهد و چون غالب طنز دارد مورد توجه مردم قرار گرفته و آن را برای یکدیگر ارسال میکنند.

بنده وظیفه خود میدانم که در این مورد روشنگری کرده و به دیگران هشدار بدهم که طبق اطلاعات واصله از منابع موثق اطلاعاتی این یک طرح کاملا سازمان دهی شده میباشد که مدت ها ست با طراحی سرویس های اطلاعاتی بیگانگان از جمله سرویس های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و عوامل داخلی آنها ، با هدف تخریب تدریجی روحانیت ، اختلاف انداختن بین قومیت های مختلف و تخریب و به سخره گرفتن شعائر دینی و در نهایت بی اهمیت کردن امور مذهبی در اذهان مردم و از بین بردن حساسیت مردم نسبت به دین که همواره عامل بقای این ملت بوده ، که همه این برنامه ها در جهت سکولاریزه شدن این نظام میباشد به اجرا درآمده است.

لذا به جهت حساسیت موضوع یکی از این پیامک ها را که در مورد ماه رمضان میباشد را برای شما قرار داده و تحلیل آن را بر عهده خودتان میگذارم :

(( فرارسیدن ماه زولبیا و بامیه ، بیخوابی شبانه ، گرسنگی روزانه ، روزشماری ماهانه ، پرخوری سحرانه ، افطاری شاهانه و توقع آمرزش سالانه مبارکباد ))

شما خود ببینید که ماه خدا را چه نامیدند ؟

تهجد و شب زنده داری و استغاثه در شب های پر برکت قدر که برنامه یکساله انسانها در آن تنظیم و به امضای امام زمان(عج)میرسد را چه نامیدند ؟

تنبیه نفس را که برای خدا و به دستور خدا انجام میشود را چه نامیدند ؟

ماهی را که بر تمامی ماه های سال برتری دارد و مردم همواره انتظار آمدنش را میکشند و ماه به زنجیر کشیده شدن شیاطین ، ماه ببخشش و آمرزش الهی و ماه بازشدن درهای رحمت الهی به روی بندگان را طوری معرفی میکنند که انگار افراد در زندانی هستنند که برای خلاصی از آن روز شماری میکنند.

ببینید که چطور فرهنگ پرخوری را به اذهان القا میکنند؟!

و چطور افراد را از آمرزش و غفران الهی ناامید میکنند حال آن که این ماه جز برای ببخشش گناهان بندگان نیست.

  التماس دعا

 پیامبر گرامی اسلام در فضیلت ماه رمضان میفرمایند:

((ایهاالناس بدرستیکه رو کرده است بسوی شما ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش ماهی است که نزد خدا بهترین ماههاست و روزهایش بهترین روزهاست و شبهایش بهترین شبهاست و ساعتهایش بهترین ساعتهاست و آن ماهی است که خوانده اند شما را در ان بسوی ضیافت خدا و گردیده اید در آن از اهل کرامت خدا نفسهای شما در آن ثواب تسبیح دارد و خواب شما ثواب عبادت دارد و عملهای شما در آن مقبول است و دعاهای شما در آن مستجاب است ... پس بخواهید از پروردگار که شما را توفیق دهد شما را برای روزه داشتن آن و تلاوت کردن قرآن در آن بدرستیکه شقی و بد عاقبت کسی است که محروم گردد از آمرزش خدا در این ماه عظیمو یاد کنید به گرسنگی و تشنگی شما در این ماه تشنگی و گرسنگی روز قیامت را ... ))

        از کتاب مفاتیح الجنان/ فضیلت ماه مبارک رمضان   

 جهت آگاهی دادن به افکار عمومی کپی برداری از این مطلب جایز میباشد  

 

منجی

دوستان عزیز سلام

قبل از هر چیز میلاد با سعادت منجی عالم بشریت یگانه مصلح کل جهان بقیةالله الاعظم حجةابن الحسن گل نرگس مهدی فاطمه را به همه شما دوستان گرامی تبریک و تهنیت عرض میکنم و از خدای متعال میخواهیم که به ما توفیق بدهد تا تلاش کنیم که امام زمان (عج) در مملکت وجودمان ظهور کند و ما بتوانیم ایشان را درک کنیم.                                              

                             

چند وقت پیش داشتم تلوزیون رو نگاه میکردم به مناسبت نیمه شعبان داشت چند تا گزارش از مردم پخش میکرد. یک نکته ای که میون همه این گزارش ها مشترک بود و توجه من رو به خودش جلب کرد این بود که مردم میگفتند :                                                                                  (( انشاءالله امام زمان (عج) بیاد و مشکلات همه جوان ها رو حل کنه مشکلات اقتصادی رو حل کنه و ... ))                                                 

سوال من اینه که امام زمانی رو که تمام پیغمبران الهی تمام ائمه معصومین ما مژده اومدن اون رو دادند و کسی که خلیفه الهی بر روی زمین و مدبر کل کائنات به اذن خداوند خواهد بود و خداوند متعال خودش میفرماید : (( که حتی اگر یک روز هم از عمر این دنیا باقی مونده باشد من آن روز رو آنقدر طولانی میکنم تا او ظهور کند و دین الهی را در سراسر عالم از شرق تا غرب گسترش بدهد )) آیا این شخص رو ما باید آن قدر کوچک بکنیم و آنقدر وی را تحریف کنیم تا به این جا برسیم که بگوییم او باید منجی مشکلات روزمره ما باشد ؟                                                                                                   آیا امام زمانی رو که تمام اولیای الهی چشم امیدشان به وی میباشد اینقدر کوچک است ؟                                                                                     پس بیخود نیست که تا الان بعضی ها ادعای امام زمان بودن میکنند !!!      اگر امام زمان شما اینه ، پس باید عرض کنم که بیخود منتظر اومدنش نباشید چراکه از این امام زمان ها بحمدالله زیاد داریم .                                         چرا ما باید اینقدر به بیراهه برویم ؟!                                                            پس آرمان های مهدویت کجا رفته ؟                                                           ما فکر میکنیم که امام زمان وقتی تشریف بیاورند دور سر ایشان حاله ای از نور هست که همهگان را مبهوت خود خواهد کرد .                                بیخود نیست که در روایت میفرماید وقتی که حضرت تشریف بیاورند عده ای از مومنین ایشان را انکار کرده و میگویند که : بابا ! این که مثل ماست ، فرقی با ما نداره که !!! 

پس ببخشید شما انتظار داشتید امام زمان چه شکلی باشه ؟  آقا ! اگر قرار بود که ائمه ما همه دور سرشان حاله نور باشد که دیگر کسی با آنها دشمنی نمیکرد ! ما که نباید امام زمان را یک انسان خارق العاده ی سوپر من تصور کنیم . همانطور که پیغمبر ما فرمود که من بشری هستم همانند شما امام زمان هم یک فردی خواهد بود مانند همه ما تنها فرق ایشان با بقیه مردم این است که ایشان حامل روح الامر و مدبر کل هستی میباشند. 

بهتر است که ما بجای این حرف های اراجیف و طرز تفکرهای مخرب برگردیم و آرمانهای واقعی مهدویت رو دوباره مرور کنیم و با رجعت به این ارزش ها اسباب رشد و تعالی خودمان را فراهم ، و خود را برای برقراری حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) آماده کنیم.حکومتی رو که تمام پیامبران و ائمه اطهار (ع) وعده تحقق اون رو داده اند.

باشد که خدای متعال توفیق بدهد از منتظران واقعی حضرتش باشیم   انشاءالله...                                                                                                                

        

 

طرحی شیطانی بنام: X

راز نماد شيطاني «بوگير X» +عکس
 
 
متاسفانه چند وقتي است که شاهد گسترش و اشاعه نماد‌هاي شيطاني و صهيونيستي در ميهن عزيزمانمان هستيم، نوع و گستردگي اين نمادها و افزايش ضريب نفوذ آنها همزمان با گسترش پديده شيطان پرستي و عرفانهاي نو ظهور ديگر، خبر از فتنه‌اي بزرگ مي‌دهد که موازين و چهار چوب ديني و اعتقادي ما را هدف گرفته است.

به گزارش «جوان»، يکي از اين نشانه‌ها حرف X سفيد رنگ در زمينه سياه است که شما حتما آن را تحت عنوان بوگير در زير آينه خودروها مشاهده فرموده ايد.

در ابتداي رواج اين نماد شيطاني، شفاف سازي‌هاي اندک و بعضا به لحاظ اپستمولوژيستي نادرست از سوي برخي از جرايد صورت گرفت و حقير نيز تذکر لساني در برخي از سخنراني هايم در جمع دانشگاهيان را کافي قلمداد نمودم.

ليکن گسترش بيش از حد اين نشانه و با توجه به اهميت و مفهوم خاص آن در کشور امام زمان (عج) حقير را به نوشتن اين جستار واداشت:

پيش از ظهور، بروز و گسترش اديان آسماني و حتي همزمان با آنها بنا به مستندات قطعي و محکم ديني، تاريخي و حتي يافته‌هاي باستان شناسي متاسفانه انسانهايي ارتباط با اجنه به عنوان موجودي هوشمند را تجربه نمودند.

عموماً اين افراد را جادوگران، کاهنان و روحانيون مذهبي تشکيل مي‌دادند که البته گفتني است اين نوع ارتباط کماکان نيز وجود دارد. چنان که در قرآن کريم نيز به آن اشاره شده است:
«قالوا سبحانك أنت ولينا من دونهم بل كانوا يعبدون الجن أكثرهم بهم مؤمنون».

ترجمه: منزهى تو اى پروردگار از اين نسبتهاى ناروا، ما (ملائکه) به هيچوجه با اين گروه ارتباط نداشته ايم، تنها تو ولى ما هستى آنها ما را پرستش نمي‌كردند، بلكه جن را مى پرستيدند و اكثرشان به جنيان ايمان داشتند. (آيه 41 سوره سبأ)

اين مسأله در عموم تمدنهاي بشري از جمله هند و چين، يونان، ايران، رم، مصر، ماياها و.. به وضوح قابل شهود و رد يابي است تا جايي که بسياري از الهه‌ها و خدايان الحادي باستان در واقع شياطيني از جنس جن بودند (ايشتر،ناگا، مردوک و...)

يکي از اين تمدن‌ها مصر باستان است و همانگونه که در مقاله "اسطوره‌هاي ماسوني مصر باستان" اشاره نمودم دستگاه فراماسونري به شدت تحت تاثير آموزه‌هاي پاگانيستي و الحادي اين تمدن قرار دارد.

يهودياني که در اين سرزمين زندگي مي‌کردند هنگام هجرت عظيمشان از مصر در زمان حضرت موسي(ع) تمام اين سنت‌هاي کفر آميز و جادو گونه را که "کابالا" نام داشت به تدريج وارد دين جديد خود نموده و به مرور زمان چنان تحريفي در يهوديت ايجاد نمودند که زبان از بيان آن شرم دارد.
اين شبکه و جريان سرطاني به رشد مخفي و زير زميني خود ادامه داد تا جايي که امروز با استفاده از نهاد‌ها و سازمانهاي خود ساخته اش مانند فراماسونري، ايلوميناتي، باشگاه رم و... سيطره کامل برجهان پيدا کرده است و البته حقير اعتقاد راسخ دارم که نفس‌هاي آخرينش را مي‌کشد.
گفتني است در ميان تمدنهاي بشري کمتر تمدني همچون مصر نماد گرا و سمبوليک است و فراماسونري از اين حيث وامدار مصريان باستان است.

يکي از اين نماد‌ها در مصر باستان دو خط متقاطع (شبيه به حرف X) است که درآموزه‌هاي شيطاني مصريان نماد خضوع، بندگي و پرستش شيطان، و ظهور اوست.

کاهنان مصر باستان هميشه هنگام اداي احترام دستان خود را به صورت ضربدري در مقابل سينه شان مي‌گرفتند و يا در نگاره‌ها و مجسمه‌هاي پادشاهان مصري (فراعنه) عموما آنها را با همين حالت مشاهده مي‌فرماييد که به معناي احضار شيطان و بندگي و پرستش اوست.



 


اين نماد همراه با ساير آموزه‌هاي شيطاني کابالا(سنت شفاهي جادو و جن گيري ) نسل به نسل منتقل گشت تا اينکه در سال 1600 ميلادي يک کاباليست و کيمياگر آلماني به نام JACOB BOMEH آنرا دوباره در اروپا باب نمود.



«بومه» که خود را کشيشي کاتوليگ معرفي مي‌نمود!!! و در واقع از يهوديان آنوسي بود در سخني عجيب اعلام داشت: من از تابش نور آفتاب در ظرف مفرغي حقيقتي را دريافتم که بسيار بسيار جذاب تر از ارتباط بين خدا و بشر و خوبي و بدي است. آري تابش نور آفتاب در داخل اين ظرف فلزي حرفي شبيه X را به وجود آورده بود و «بومه» اين اتفاق را گشوده شدن دروازه ورود ابليس به دنياي مادي مي‌دانست.

پس از بومه اين علامت به صورت مخفيانه و به شکل يک کد ارتباطي ساليان دراز در بين صهيونيستها، کاباليستها، فراماسونها و شيطان پرستان استفاده مي‌شد تا اينکه اخيرا به صورت گسترده و علني و تحت عناوين مختلف(فيلم، بازي رايانه‌اي و...) از آن استفاده مي‌شود و همانگونه که عرض نمودم اين علامت نشان ظهور و احضار ابليس و بندگي اوست. خود اين مسئله (استفاده علني از علامت X پس سالها مخفي کاري) خبر از طرحي شيطاني براي جهانيان دارد.
آري ظهور شيطان و حکمراني او بر انسانها و پرستيده شدن او از سوي ايشان.

لذا بدين جهت است که دستگاه شيطاني صهيونيزم تصميم به استفاده آشکار از اين نماد گرفته که اين خود به معناي تجسم شيطان و آماده کردن جهان و جهانيان براي بردگي و بندگي اوست.
و آنگونه که نيک مي‌دانيد اين مسئله از نشانه‌هاي ظهور حضرت ولي عصر (عج) بوده و از ان دو برداشت مي‌شود:

1- ظهور و تجسم شيطان به معناي رواج پرستش اين ملعون رانده شده به صورت علني (SATANISM) و گسترش اعمال شيطاني در بين انسانها (همجنس بازي، جنگ و کشتار مردم بي گناه، سنت قرباني کردن انسان به صورت وسيع- و...)

2- لزوم برقراري نظم نوين جهاني که در آن به صورت فيزيکي شاهد حاکميت شيطان بر جهان باشيم! (گفتني است فراماسونها و شيطان پرستان سال 2012 را سال برقراري نظم نوين جهاني اعلام نموده‌اند)

شايد براي خوانندگان محترم جالب به نظر برسد که چرا حرف ايکس نماد اصلي متغير مجهول در رياضيات گشته است.
عده‌اي بر اين باورند که چون جن موجودي نا مرئي و مجهول است به همين جهت از حرف ايکس به جاي متغير مجهول استفاده شده است.

اما نتيجه تحقيقات حقير در اين زمينه چيز ديگري را نشان مي‌دهد:
رياضي دانان ايراني به ویژه خوارزمي براي نشان دادن مجهول از کلمه «شي» مترادف «چيز» و به معني ارزش عددي و متغير مجهول استفاده مي‌کردند.

براي نمونه براي نشان دادن رابطه جبري 2X+4X=12 (X=2) از عبارت جبري 2شي +4شي =  12 (شي = 2) استفاده مي‌نمودند، پرتغالي‌ها هنگام ترجمه اين متون از آن جهت که «شي» در زبان پرتغالي XI نوشته مي‌شود به جاي واژه شي از XI استفاده نمودند، فرانسوي‌ها نيز هنگام ترجمه اين متون از پرتغالي به فرانسوي تنها به نوشتن حرف اول آن يعني (X) اکتفا نمودند و اينگونه ايرانيان بنيانگذار اين نماد در روابط جبري گشتند.
شايد هم هردو دليل توامان درست باشد.

به نقل از :تابناک

نوروز در روايات اسلامى

از آن رو كه نوروز در ميان ايرانيان در دوره اسلامى رايج بود و به عنوان سيره اى عمومى استمرار داشت, نمى توان طرد و ردع آن را از سوى شارع با قواعد كلّى يا ادلّه سست پذيرفت; بلكه ردع چنين سيره هايى نيازمند ادلّه خاص و قوى است.مى توان گفت كه اصل آيين نوروز, مورد امضا و تأييد است.

دين جهانى, با آداب و سُنن ملّى چه رفتارى دارد؟ آيا آنها را كنار مى نهد و خود به ساختن آداب و رسوم تازه مى پردازد؟ يا آنها را تأييد مى كند و در كنار خويش مى نشاند؟ و يا از ميان آنها گزينش مى كند؟
نخست بايد دانست كه دين كامل, آن نيست كه خود, همه چيز را برعهده گيرد و به جاى همه استعدادهاى آدمى و همه نهادهاى مدنى بنشيند; بلكه دين كامل, دينى است كه همه اينها را در جاى خود, به درستى مى بيند و جهتى كلّى به آنها مى دهد و آنچه را از توان (قُواى فردى) و (نهادهاى جمعى) خارج است, بر عهده مى گيرد… و اين, فلسفه اى عميق دارد; زيرا چنان كه دين, فعل تشريعى خداوندى است, قواى آدمى و لوازم تابعه آن (مانند نهادهاى جمعى) نيز فعل تكوينى الهى اند و هيچ گاه تكوين و تشريع, ناسازگارى ندارند; چرا كه از مبدأ واحدى دستور مى گيرند.
اگر با اين پيش زمينه عقلى به منابع و مصادر دينى بنگريم, مى يابيم كه خواست دين, برچيدن بساط سُنن ملّى ـ قومى نيست; بلكه بر آن است كه اين سنّت ها را سَمت و سوى عالى بخشد و دين, تنها آنچه را كه با فطرت آدمى مغايرت دارد, برمى چيند. چنان كه قرآن كريم, حرمت و احترام ماه هاى حرام را ـ كه رسمى جاهلى بود ـ پاس داشت:
فإذا انسلخ الأشهر الحُرم فاقتلوا المشركين.1
پس چون ماه هاى حرامْ سپرى شدند, مشركان را بكشيد.
يا أيها الذين آمنوا! لاتحلّوا شعائر اللّه ولا الشهر الحرام.2
اى كسانى كه ايمان آورده ايد! حرمت شعائر خدا و ماه حرام را نگه داريد.
رسول خدا فرموده است:
مَنْ سَنَّ سُنَةً حَسَنَةً عُمِلَ بِها مِنْ بَعْدِهِ, كانَ لَهُ أجُرهُ وَ مِثْلُ اُجورهِم مِنْ غَيْرِ أنْ يَنْقُصَ مِنْ اُجورِهِمْ شَيْئاً وَمَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِئَةً فَعُمِلَ بِها بَعْدَهُ, كانَ عَلَيْهِ وِزْرهُ وَ مِثْلُ أوزارِهِمْ مِنْ غَيرِ أنْ يَنْقُصَ مِنْ أوزارِهِمْ شَيْئا.3
آن كه سنّتى نيك را پايه گذارى كند و بدان عمل شود, پاداش عمل خودش به اندازه پاداش ديگر عاملان, به وى داده مى شود, بدون آن كه از پاداش عاملان كم شود; و آن كه سنّتى بد را پايه گذارَد و بدان عمل شود, وَبال عمل خودش و ديگران برعهده اوست, بدون آن كه از وِزْر و وَبال ديگران كاسته شود.
اميرالمؤمنين به مالك اشتر فرمود:
ولاتَنْقُضْ سُنّةً صالِحَةً عَمِلَ بها صدورُ هذِهِ الاُمَةِ وَاجْتَمَعَتْ بِها الاُلْفَة وَصَلُحَتْ عليها الرعِيَّةُ وَلاتَحْدُثَنَّ سنّةً تَضُرُّ بشىء مِنْ ماضى تلكَ السُّنَنِ فيكونُ الأجْرُ لِمَنْ سَنَّها وَالوِزْرُ عليكَ بِما نَقَضْتَ مِنها.4
آيين پسنديده اى را بر هم مريز كه بزرگان اين امتْ بِدان رفتار نموده اند و به وسيله آن, مردم به هم پيوسته اند, و رعيّت با يكديگر سازش كرده اند; و آيينى مگذار كه چيزى از سنّت هاى نيك گذشته را زيان رسانَد تا پاداش از آنِ نهنده سنّت باشد و گناه شكستن آن بر تو مانَد.
از سوى ديگر ,به نمونه هايى از سنّت هاى پيش از اسلام (جاهلى و…) برمى خوريم كه مورد تأييد اسلام قرار گرفته اند:

1) ديه در جاهليت, صد شتر بود. پيامبر(ص) آن را امضا نمود.5
2) زنان حائض, در جاهليت از شركت در اعياد مذهبى و مراسم قربانى ممنوع بودند و اسلام نيز آن را حفظ كرد.6
3) براء بن عازب, اوّل كسى بود كه با آب, استنجا (تطهير) كرد و سپس سنّت شد.7
4) پيامبر(ص) در "حِلفُ الفضول " در سن 25 سالگى شركت كرد و بعدها بدان افتخار مى كرد و مى فرمود: (اگر بار ديگر بدان پيمان دعوت شوم, مى پذيرم).8
5) در حديثى ديگر, هفت دور بودن طواف خانه كعبه, حرام بودن زن پدر بر فرزند, و خمس گنج نيز از سنّت هاى عبدالمطلب در جاهليت شمرده شده, كه پيامبر(ص) آنها را امضا نموده است.9
6) حرمت ماه هاى حرام نيز از سنّت هاى جاهلى بود كه در اسلام, امضا شد.10
7) براء بن معرور, قبل از هجرت پيامبر(ص) در مكّه مى زيست. هنگام مرگ, سفارش كرد كه او را به طرف مكه دفن كنند و نسبت به يك سوم اموال خود, وصيت كرد. اين هر دو, بعد از آن, جزو سُنن قرار گرفت.11
8) تحريم لباس شُهرت در فقه, شاهدى ديگر بر پذيرش سنّت هاى ملّى صالح است.12 روشن است كه لباس شهرت در هر جامعه اى با آداب و رسوم همان جامعه مشخّص مى گردد.
9) ارجاع مسائلى چند به عُرف, گواه ديگرى بر اين موضوع است: مقدار نَفَقه,13 استطاعت در حج14 و زكات15 و…
اين شواهد, گواهى مى دهند كه آيين اسلام, بر محو همه سنّت ها توصيه نمى كند; بلكه آنچه را كه خير و صلاحى در پى دارد, و يا اين كه مفسده اى به دنبال ندارد, مى پذيرد و جز آن را طرد مى كند كه مى توان از اين نمونه ها نام بُرد:

1) سنّتى كه نشانگر يك آيين باطل باشد. حرمت حمل و ساخت و نگهدارى صليب, از اين قبيل است.16 رسول خدا وقتى عَديّ بن حاتم را ديد كه صليب به گردن دارد, فرمود: "اين بت را كنار بگذار ".17
2) سنّتى كه ترويج خُرافه باشد. حليمه سعديه, وقتى در كودكيِ پيامبر(ص), خواست مهره اى به بازوى رسول خدا ببندد, با اعتراض پيامبر(ص) رو به رو شد. رسول خدا فرمود: "خداوند, نگهدار ماست و از اين مهره, كارى ساخته نيست ".18
3) سنّتى كه با احكام شرعْ ناسازگار باشد. پيامبر(ص) با زينب, همسر زيد (پسر خوانده خود) ازدواج كرد تا نشان دهد اين سنّت جاهلى كه: "نمى توان با زنِ پسر خوانده ازدواج كرد ", غلط است.19
حال كه نظرگاه كلّى دين در باب آداب و سنن بومى و ملّى روشن شد, به يكى از رسم هاى كهن و ريشه دار ايرانى, يعنى نوروز, مى نگريم.
اگر در باب نوروز, دستورى خاص از سوى دين در تأييد يا رد, به دست ما نمى رسيد, براساس همان قاعده نخست مى گفتيم نوروز به عنوان رسمى ايرانى كه مردمانى آن را از ديربازْ حرمت مى نهاده اند, جاى مذمّت و منع ندارد; چرا كه اصل "نوروز " به عنوان نشانى از آيين هاى باطل, مورد تكريم و احترام نيست; بلكه رنگ و بوى ملّى و بوميِ آن, منظور نظر مردمان است. بلى; اگر در آن, ناشايستى نهفته باشد, يا ترويج خُرافه اى صورت گيرد, بايد آن را وانهاد.
ليك, احاديثى در مصادر شيعه و اهل سنّتْ روايت شده اند كه برخى بر آن, مُهر تأييد مى زنند و برخى ديگر, قهر مى ورزند و با آن مى ستيزند. اين دوگانگيِ روايت ها سبب شده است كه از ديرباز, عالمان حوزه دين, به چگونگيِ حلّ اين تعارض بينديشند; برخى جانب تأييد را گرفته, از آن دفاع كنند و برخى ديگر, جانب رد را اختيار نمايند.
رسالت اين نوشتار, نخست, گزارش تلاش عالمان در برخورد با اين روايت هاست و در پس آن مى كوشد از منظر ديگرى بِدان بنگرد. شايد ثمر بخشد!
پيش از طرح ديدگاه ها سزاوار است روايت ها نقل شوند. بر اين اساس, مباحث اين نوشتار, در سه بخشْ تنظيم مى گردد: نوروز در روايات, ديدگاه ها, و ارزيابى نهايى.

يك. نوروز در روايات
چنان كه گذشت, روايت ها در زمينه نوروز, به دو گروه تقسيم مى شوند: گروهى به تصريح يا اشاره, آن را تأييد كرده اند و گروهى ديگر, آن را مذمّت مى كنند.

1) روايات موافق
الف. احاديث شيعه
1. كلينى (م329ق) در "الكافى " چنين روايت مى كند:
عدّة من أصحابنا, عن سهل بن زياد و أحمد بن محمد جميعاً, عن ابن محبوب, عن ابراهيم الكرخى, قال: سألتُ أباعبداللّه(ع) عن الرجل تكون له ضيعة, فإذا كان يوم المَهرَجان أو النَّيروز, أهدوا اليه الشىء ليس هو عليهم, يتقرّبون بذلك اليه. فقال(ع): "أليس هم مُصلّين؟ ". قلتُ: بلى. قال: فليقبل هديّتهم و لْيُكافِهِم; فإنّ رسول اللّه(ص) قال: "لو أهدى اليّ كراع لقبلتُ, و كان ذلك من الدين, ولو أنّ كافراً أو منافقاً أهدى اليّ وسقاً ما قبلت, و كان ذلك من الدين. أبى اللّه ـ عزّ وجلّ ـ لى زبد المشركين والمنافقين وطعامهم ".20
ابراهيم كرخى مى گويد: از امام صادق(ع) پرسيدم كه: شخصى مزرعه اى دارد. روز مهرگان يا نوروز, هدايايى به او داده مى شود و قصد تقرّب جُستن به وى را ندارند [آيا بپذيرد؟]. فرمود: آيا نمازگزار هستند؟ گفتم: آرى. فرمود: بايد هديه آنان را بپذيرد و تلافى كند. به درستى كه رسول خدا فرمود: اگر برايم ران بُزى هديه آورند, مى پذيرم و اين, جزو ديندارى است و اگر كافر يا منافقى ران گاو يا گوسفندى برايم هديه آورد, نخواهم پذيرفت و اين هم جزو ديندارى است. خداوند, خوراك و دستاورد مشرك و منافق را براى ما روا نداشته است.

2. شيخ صدوق (م381ق) در "كتاب من لايحضره الفقيه " آورده است:
أتى على(ع) بهدية النَّيروز, فقال(ع): "ما هذا؟ ". قالوا: يا أميرالمؤمنين! اليوم النَّيروز. فقال(ع): "إصنعوا لنا كلّ يوم نَيروزاً ".21
براى على(ع) هديه نوروز آوردند. فرمود: "اين چيست؟ ". گفتند: اى اميرمؤمنان! امروز, نوروز است. فرمود: هر روزِ ما را نوروز سازيد!
3. همو نقل مى كند:
روى أنّه قال (ع): نيروز ناكل يوم.22
روايت شده است كه على(ع) فرمود: هر روزِ ما نوروز است.

4.نعمان بن محمد تميمى (م 363ق ) در كتاب "دعائم الاسلام " روايت مى كند:
عنه [على] (ع) أنّه اُهدى اليه فالوذج, فقال: "ماهذا ". قالوا: يوم نيروز. قال: فَنَيرزوا إن قدرتم كلَّ يومٍ [يعنى تهادوا و تواصلوا فى اللّه].
براى على(ع) فالوده هديه آوردند. فرمود: "اين چيست؟ ". گفتند امروز, نوروز است. فرمود: اگر مى توانيد, هر روز را نوروز سازيد [يعنى به خاطر خداوند, به يكديگر هديه بدهيد و به ديدار يكديگر برويد].23

5. شيخ طوسى (م460ق) در "مصباح المتهجّد " چنين آورده است:
عن المُعلَّى بنِ خُنيس, عن مولانا الصادق(ع) فى يوم النَّيروز, قال(ع): إذا كان يوم النيروز, فاغتسل و البس أنظف ثيابك و تطيب بأطيب طيبك و تكون ذلك اليوم صائماً, فإذا صلّيت النوافل والظهر والعصر فصلّ بعد ذلك أربع ركعات, تقرأ فى أوّل كلّ ركعة فاتحة الكتاب و عشر مرّاتٍ "إنّا أنزلناه فى ليلة القدر ", و فى الثانية فاتحة الكتاب و عشر مرّات "قل يا أيها الكافرون ", وفى الثالثة فاتحة الكتاب و عشر مرّاتٍ "قل هو اللّه أحد ", و فى الرابعة فاتحة الكتاب و عشر مرّاتٍ "المعوّذتين ", و تسجد بعد فراغك من الركعات سجدة الشكر و تدعو فيها, يغفر لك ذنوب خمسين سنة.24
امام صادق(ع) در روز نوروز فرمود: هنگامى كه نووز شد, غسل كن و لباس پاكيزه بپوش و خودت را خوشبو ساز و آن روز را روزه بدار. پس هنگامى كه نماز ظهر و عصر و نافله هاى آن را به جاى آوردى, نمازى چهار ركعتى بگزار كه در ركعت اوّل آن, سوره حمد و ده مرتبه سوره قدر را مى خوانى. در ركعت دوم آن, سوره حمد و ده مرتبه سوره كافرون را مى خوانى. در ركعت سوم آن, سوره حمد و ده مرتبه سوره توحيد را مى خوانى و در ركعت چهارم, سوره حمد را با سوره هاى فلق و ناس. پس از نماز هم سجده شكر مى گزارى و دعا مى كنى. [بدين ترتيب,] گناهان پنجاه ساله ات بخشوده مى شود.

6. ابن فهد حلّى (م841ق) در كتاب "المهذّب البارع " چنين آورده است:
و ممّا ورد فى فضله و يعضد ما قلناه, ما حدّثنى به المولى السيد المرتضى العلاّمة بهاء الدين على بن عبدالحميد النسّابة ـ دامت فضائله ـ, ما رواه بإسناده إلى المعلّى بن خُنيس عن الصادق(ع): إنّ يوم النوروز, هواليوم الّذى أخذ فيه النّبى(ص) لأميرالمؤمنين(ع) العهد بغديرخم, فأقرّوا له بالولاية, فطوبى لمن ثبت عليها والويل لمن نكثها, وهو اليوم الّذى وَجَّه فيه رسول اللّه(ص) عليّاً(ع) إلى وادى الجن, فأخذ عليهم العهود والمواثيق. وهو اليوم الذى ظفر فيه بأهل النَّهروان, و قتل ذَا الثَدْية. وهو اليوم الذى يظهر فيه قائمنا أهل البيت وولاة الأمر و يظفّره اللّه تعالى بالدجّال, فيصلبه على كناسة الكوفة. و ما من يوم نوروز إلاّ و نحن نتوقّع فيه الفرج; لأنه من أيّامنا حفظه الفرس وضيَّعتموه. ثم إنَّ نبيّاً من أنبياء بنى إسرائيل سأل رَبَّه اَنْ يُحييَ القوم الّذين خرجوا من ديارهم وهم اُلوف حذر الموت فأماتهم اللّه تعالى, فأوحى إليه أنْ "صُبِّ عليهم الماء فى مضاجعهم ", فصَبَّ عليهم الماء فى هذا اليوم, فعاشوا وهم ثلاثون ألفاً, فصار صبُّ الماء فى يوم النيروز سنّة ماضيةً لايعرف سببها إلاّ الراسخون فى العلم. وهم أوّل يوم ٍ من سنة الفرس.
قال المعلّى: وأ َملى عليّ ذلك, فكتبته من إملائه.25
از آنچه در فضليت نوروزْ روايت شده و گفته ما را تأييد مى كند, حديثى است كه علامه سيد بهاءالدين على بن عبد الحميد، با سند خود از مُعلّى بن خُنيس نقل كرده است كه: روز نوروز, همان روز است كه پيامبر(ص) در غديرخم براى اميرالمؤمنين(ع) بيعت گرفت و مسلمانان به ولايت وى اقرار كردند. خوشا به حال آنان كه به اين بيعت, استوار ماندند و واى بر آنان كه آن را شكستند. و اين, همان روزى است كه پيامبر(ص) على(ع) را به منطقه جنّيان روانه ساخت و از آنان عهد و پيمان گرفت. و همان روز است كه على(ع) بر نهروانيان پيروز شد و ذوالثديه (صاحب پستان) را به قتل رساند. و همان روز است كه قائم ما و صاحبان حكومت, ظهور مى كنند و خداوند, او را بر دجّالْ پيروز مى گرداند و دجّال را در زباله دان كوفه به دار مى آويزد. ما در هر نوروز, اميد فرج داريم; چرا كه نوروز, از ايّام ماست كه پارسيانْ آن را پاس داشتند و شما آن را تباه نموديد.
همچنين پيامبرى از پيامبران بنى اسرائيل, از خداوند خواست كه گروهى چند هزار نفره را كه از بيم مرگ, ديار خويش را ترك گفتند و گرفتار مرگ شدند, زنده سازد. خداوند, بر آن پيامبر, وحى فرستاد كه بر محل گورستان آنان آب بپاشد. پيامبر در روز نوروز, چنين كرد. سپس زنده شدند و تعدادشان سى هزار نفر بود. از همين روز, پاشيدن آب در نوروز, سنّتى ديرينه شد كه سبب آن را جز آنان كه دانشى پايدار دارند, ندانند و همان, آغاز سال پارسيان است.
معلّى گويد: امام صادق(ع) اين سخنان را بر من املا كرد و من نوشتم.

7. علاّمه مجلسى (م1111ق) در "بحارالأنوار " آورده است:
رأيت في بعض الكتب المعتبرة, روى فضل اللّه بن على بن عبيد اللّه بن محمد بن عبداللّه بن محمد بن محمد بن عبيد اللّه بن الحسين بن على بن محمد بن الحسن بن جعفر بن الحسن بن الحسن بن على بن أبى طالب, عن أبي عبداللّه جعفر بن محمد بن أحمد بن العباس الدوريستي, عن أبي محمد جعفر بن أحمد بن علي المونسي القمي, عن علي بن بلال, عن أحمد بن محمد بن يوسف, عن حبيب الخير, عن محمد بن الحسين الصائغ, عن أبيه, عن مُعَلّى بن خُنَيس, قال: دخلت على الصادق جعفر بن محمد(ع) يوم النَّيروز, فقال(ع): "أتعرف هذا اليوم؟ ". قلت: جعلت فداك, هذا يومٌ تعظّمه العجم وتتهادى فيه. فقال أبو عبداللّه الصادق(ع): "والبيت العتيق الذي بمكة, ما هذا إلاّ لأمر قديم اُفسّره لك حتى تفهمه ". قلت: يا سيدي! إن علم هذا من عندك أحب إليّ من أن يعيش أمواتي و تموت أعدائي. فقال: "يا مُعلّى! إن يوم النيروز هو اليوم الذي أخذ اللّه فيه مواثيق العباد أن يعبدوه و لا يشركوا به شيئاً, و أن يؤمنوا برسله و حججه, و أن يؤمنوا بالأئمة(ع) ". وهو أوّل يوم طلعت فيه الشمس, و هبت به الرياح, و خلقت فيه زهرة الأرض. وهو اليوم الذي استوت فيه سفينة نوح(ع) على الجودي. و هو ال
ييوم الذي أحيى اللّه فيه الذين خرجوا من ديارهم و هم ألوفٌ حذر الموت, فقال لهم اللّه موتوا ثمّ أحياهم. وهو اليوم الذي نزل فيه جبرئيل على النبي(ص). و هو اليوم الذي حمل فيه رسول اللّه(ص) أميرالمؤمنين(ع) على منكبه حتى رمى أصنام قريش من فوق البيت الحرام فهشمها, و كذلك إبراهيم(ع). و هو اليوم الذي أمر النبى(ص) أصحابه أن يبايعوا علياً(ع) بإمرة المؤمنين. و هو اليوم الذي وجه النبي(ص) علياً(ع) إلى وادي الجن يأخذ عليهم البيعة له. وهو اليوم الذي بويع لأميرالمؤمنين(ع) فيه البيعة الثانية. و هو اليوم الذي ظفر فيه بأهل النهروان و قتل ذا الثديّة. وهو اليوم الذي يظهر فيه قائمنا و ولاة الأمر. وهو اليوم الذي يظفر فيه قائمنا بالدجال فيصلبه على كناسة الكوفة. و ما من يوم نَيروز إلاّ و نحن نتوقّع فيه الفرج; لأنه من أيامنا وأيام شيعتنا, حفظته العجم وضيّعتموه أنتم.
وقال(ع): (إن نبياً من الأنبياء سأل ربه كيف يحيي هؤلاء القوم الذين خرجوا, فأوحى اللّه إليه أن يصب الماء عليهم في مضاجعهم في هذا اليوم, وهو أول يوم من سنة الفرس, فعاشوا و هم ثلاثون ألفاً, فصار صب الماء في النيروز سنّة).
فقلت: يا سيدي! ألا تعرّفني ـ جعلت فداك ـ أسماء الأيام بالفارسية؟ فقال(ع): "يا مُعَلّى! هي أيام قديمة من الشهور القديمة, كلّ شهر ثلاثون يوماً لا زيادة فيه ولا نقصان… ".26
مُعلّى پسر خُنَيس گويد: در روز نوروز, بر امام صادق(ع) وارد شدم. فرمود: "آيا اين روز را مى شناسى؟ ". گفتم: قربانت گردم! اين روز را فارسيانْ گرامى مى دارند و به يكديگر هديه مى دهند. فرمود: "سوگند به خانه كعبه كه اين, رمزى ديرينه دارد و برايت روشن مى سازم تا آگاه گردى ". گفتم: سرورم !آموختن اين امر از شما برايم بهتر از آن است كه مردگان زنده شوند و دشمنانم بميرند.
آن گاه فرمود: "اى معلّى! روز نوروز, همان روز است كه خداوند از بندگان پيمان گرفت او را بپرستند و به او شرك نورزند, به پيامبران و حجت هايش بگروند و به امامان ايمان آورند. اين همان روز است كه خورشيد طلوع كرد, بادها وزيدن گرفت و گل هاى زمين روييدند. اين همان روزى است كه كشتى نوح(ع) بر ساحل جودى آرامش يافت و همان روزى است كه خداوند, گروهى چند هزار نفره را كه از ترس مرگ از خانه ها بيرون رفته بودند زنده ساخت, پس از آن كه آنان را ميرانده بود. اين, روز فرود جبرئيل بر پيامبر اسلام است و روزى است كه پيامبر(ص) امام على(ع) بر دوش گرفت تا بت هاى قريش را در مسجد الحرام شكست و در همين روز, ابراهيم, بت ها را شكست. اين همان روزى است كه پيامبر به يارانش دستور داد با على(ع) بيعت كنند و در همين روز, على را براى بيعت گرفتن از جنيان فرستاد. در همين روز, دومين بيعت با اميرالمؤمنين انجام شد. در همين روز بر نهروانيان پيروز شد و ذوالثديه (صاحب پستان) را به قتل رساند. در اين روز, قائم ما و صاحبان حكومتْ قيام كنند و در همين روز, قائم ما بر دجّال پيروز گردد و او را در زباله دان كوفه به دار آويزد. در هر روز نوروزى, ما آرزوى فرج داريم; چرا كه آن از روزهاى ما و شيعيان ماست. فارسيان, آن را گرامى داشتند و شما آن را ضايع كرديد. "
و فرمود: يكى از پيامبران بنى اسرائيل از خداوند پرسيد چگونه مردمانى را كه خارج شدند, زنده مى كند. خداوند بدو وحى كرد كه در نوروز, آب بر قبر آنان بپاشد و آن, اولين روز سال فارسيان است و آنها زنده شدند, در حالى كه سى هزار نفر بودند. از همين جا پاشيدن آب در نوروز, سنّت شده است.
گفتم: آيا نام هاى روزهاى فارسى را به من تعليم نمى دهى؟ فرمود: اى معلّى! اينها روزهايى كهن از ماه هايى كهن است. هر ماه, سى روز است, بدون كم و كاست….
گفتنى است ابن فهد نيز بخشى از اين روايت را پيش از علاّمه مجلسى در كتاب "المهذّب البارع " آورده است.27

8. مُحدث نورى (م1320ق) در "مستدرك الوسائل " به نقل از كتاب حسين بن همدان آورده است:
عن المفضّل بن عمر, عن الصادق(ع), قال له فى خبر طويل فى جملة كلامه(ع):… فأوحى اللّه اليه: "يا حزقيل! هذا يوم شريف عظيم قدره عندى, و قد آليت أن لايسألنى مؤمن فيه حاجة الا قضيتها فى هذا اليوم و هو يوم نيروز ".28
مفضّل, فرزند عمر از امام صادق(ع) نقل مى كند كه:… خداوند بر حزقيلْ وحى فرستاد كه: "اين روز, روزى گرامى و بلند مرتبه نزد من است. با خود عهد كرده ام هر مؤمنى در اين روز از من حاجتى بخواهد آن را برآورده سازم و آن روز, نوروز است ".

ب.احاديث اهل سنت
9. بخارى (194ـ256ق) در "التاريخ الكبير " چنين روايت مى كند:
حمّاد بن سلمة بن على بن زيد, عن السعر التميمى: أتى عليٌّ بفالوذج. قال: "ما هذا؟ ". قالوا: اليوم النيروز. قال: فنَيرِزوا كل يوم!29
سعر تميمى گويد: براى على(ع) فالوده آوردند. فرمود: "اين چيست؟ ". گفتند: امروز نوروز است. فرمود: هر روز را نوروز كنيد!

10. ابن نديم (م385ق) در "الفهرست " آورده است:
قال اسماعيل بن حمّاد بن أبى حنيفة: أنا اسماعيل بن حمّاد بن أبى حنيفة بن النعمان بن المرزبان, من أبناء فارس الأحرار. واللّه ما وقع علينا رق قط. ولد جدّى سنة ثمانين, و ذهب أبى الى على بن أبى طالب ـ رضى اللّه عنه ـ و هو صغير, فدعا له بالبركة فيه و فى ذريته, و نحن نرجو من اللّه أن يكون قد استجاب لعلى.
قال: والنعمان بن المرزبان هو الذى أهدى الى على بن أبى طالب الفالوذج فى يوم النيروز, فقال على: "نوروزنا كل يوم! " و قيل: كان يوم المهرجان, فقال: "مَهرجونا كلّ يوم! " و هذا هو الصحيح فى نسبه.30
اسماعيل بن حمّاد, گويد: من فرزند حمّاد, پسر ابو حنيفه, پسر نعمان بن مرزبان هستم از ايرانيان آزاده. هيچ گاه در ميان ما بردگى نبود. پدرم در سال هشتاد قمرى به دنيا آمد. جدّم نزد على بن ابى طالب رفت و فرزند خُردسالش را به همراه داشت. على(ع) براى او و فرزندانش دعا كرد و ما

اميدواريم دعاى او در حقّ ما به اجابت رسد.
نعمان بن مرزبان, كسى است كه در روز نوروز براى على(ع) فالوده برد. على(ع) فرمود: "هر روز را نوروز سازيد! ". برخى گفته اند روز مهرگان بود و على(ع) فرمود: هر روز را مهرگان كنيد!

11. بيرونى (م440ق) در "الآثار الباقية " آورده است:
…و قسّم الجام بين أصحابه و قال: ليت لنا كلّ يومٍ نوروز!31
[از آن جا كه نسخه عربى مورد استفاده ما افتادگى دارد, ترجمه حديث را از جديدترين كتاب كه بر اساس برخى نسخه ها كامل شده است, در اين جا مى آوريم:]
آورده اند كه در نوروز, جامى سيمين, پر از حلوا, براى پيغمبر(ص) هديه آوردند. آن حضرت پرسيد: "اين چيست؟ ". گفتند: امروز, روز نوروز است. پرسيد: "نوروز چيست؟ " گفتند: عيد بزرگ ايرانيان است. فرمود: "آرى در اين روز بود كه خداوند, عسكره را زنده كرد ". پرسيدند: عسكره چيست؟ فرمود: "عسكره, هزاران مردمى بودند كه از ترس مرگ, ترك ديار كرده, سر به بيابان نهادند و خداوند به آنان فرمود: "بميريد " پس مردند. پس آنان را زنده كرد و ابرها را امر فرمود كه بر آنان ببارند. از اين روست كه سنّت آب پاشيدن [در نوروز], رواج يافته است ". آن گاه از حلوا تناول كرد و جام را ميان اصحابْ قسمت كرد و فرمود: كاش هر روز براى ما نوروز بود!*

12. فيروز آبادى (729ـ817ق) در "القاموس " آورده است:
قدم الى على شىء من الحلاوى, فسأل عنه, فقالوا: "للنيروز ", فقال: "نيروزنا كل يوم! " و فى المهرجان قال: مَهرِجونا كل يوم!32

مقدارى حلوا براى على(ع) آوردند. پرسيد كه چيست. گفتند: براى نوروز است. فرمود: هر روز ما نوروز است.
و در مهرگان گفت: هر روز را براى ما مهرگان كنيد!

2. روايات مخالف
الف. احاديث شيعه
13. قطب الدين راوندى (م573) در كتاب "لبّ اللباب " آورده است:
عن رسول اللّه(ص): أبدلكم بيومين يومين: بيوم النيروز و المهرجان, الفطر والأضحى. 33
دو روز را براى شما جانشين دو روز كردم: عيد فطر و قربان را به جاى عيد نوروز و مهرگان.

14. ابن شهرآشوب (م588ق) در كتاب "المناقب " روايت مى كند:
و حكي أن المنصور تقدّم إلى موسى بن جعفر(ع) بالجلوس للتهنئة في يوم النيروز و قبض ما يحمل إليه فقال (ع): "إني قد فتشت الأخبار عن جدي رسول اللّه ـ صلى اللّه عليه و آله ـ فلم أجد لهذا العيد خبراً وإنه سنة للفرس و محاها الإسلام, و معاذ اللّه أن نحيي ما محاه الإسلام ". فقال المنصور: "إنما نفعل هذا سياسةً للجند, فسألتك باللّه العظيم إلاّ جلست "; فجلس و دخلت عليه الملوك والأمراء والأجناد يهنؤونه, و يحملون إليه الهدايا و التحف, و على رأسه خادم المنصور يحصي ما يحمل, فدخل في آخر الناس رجل شيخ كبير السنّ, فقال له: يا ابن بنت رسول اللّه! إنني رجل صعلوك لا مال لي أتحفك ولكن أتحفك بثلاثة أبيات قالها جدّي في جدّك الحسين بن على(ع):

عجبت لمصقول علاك فرنده يوم الهياج وقد علاك غبار
ولأسهم نفذتك دون حرائر يدعون جدّك والدموع غزار
ألاّ تغضغضت السهام وعاقها عن جسمك الإجلال والإكبار

قال: "قبلت هديتك, اجلس بارك اللّه فيك ", و رفع رأسه إلى الخادم و قال: "امض إلى أميرالمؤمنين و عرّفه بهذا المال, و ما يصنع به ". فمضى الخادم وعاد وهو يقول: "كلها هبة منى له, يفعل به ما أراد ". فقال موسى للشيخ: اقبض جميع هذا المال فهو هبة منى لك.34
آورده اند كه منصور به امام كاظم(ع) پيشنهاد كرد كه نوروز را براى تبريك و شاد باش و گرفتن هدايا جلوس كنند.
حضرت كاظم در جواب فرمود: من در ميان روايت هاى جدّم رسول خدا(ص) جستجو كردم و تأييدى براى اين عيد نيافتم. همانا اين سنّت فارسيان است كه اسلام, آن را نابود ساخته است و پناه مى برم به خدا كه آنچه را اسلامْ نابود ساخته, زنده بدارم.
منصور گفت: "اين كار را جهت اداره نظاميان انجام مى دهيم و شما را به خداوند سوگند مى دهم كه جلوس داشته باشيد ". آن گاه حضرت پذيرفت و فرمانروايان و لشكريان, براى تبريك آمدند و هدايايى با خود آوردند. خدمتگزار منصور, بالاى سر حضرت ايستاده بود و هدايا را مى شمرد. آخرين نفر, مردى كهن سال بود. به امام كاظم(ع) گفت: "اى فرزند دختر پيامبر خدا! من مردى تهى دستم و مالى ندارم تا هديه دهم; ولى چند بيت شعر كه جدّ من درباره جدّتان حسين(ع) سروده, به شما هديه مى كنم… ".
حضرت فرمود: "هديه ات را پذيرفتم. بنشين. خداوند به تو بركت دهد! ".


آن گاه حضرت, سر بلند كرد و به خدمتگزار منصور گفت كه نزد منصور روانه شود و اين هدايا را برايش بازگو كند. خدمتگزار رفت و باز گشت و گفت منصور گفته است: "اين هدايا از آنِ شماست. هر چه مى خواهيد با آنها انجام دهيد ". امام كاظم(ع) هم به پيرمرد فرمود: "اين اموال را به عنوان هديه براى خودت بردار ".

ب. احاديث اهل سنّت
15. بخارى (م256ق) در "التاريخ الكبير " آورده است:
أيوب بن دينار, عن أبيه: "إنّ عليّاً لا يقبل هدية النيروز ". حدّثنى ابراهيم بن موسى عن حفص بن غياث, وقال أبو نعيم: حدّثنا أيوب بن دينار أبو سليمان المكتب, سمع علياً بهذا.35
ايوب بن دينار گويد: على(ع) هديه نوروز را نمى پذيرفت.

16. آلوسى (م1342ق) در "بلوغ الارب " مى گويد:
قدم النبى(ص) المدينة ولهم يومان يلعبون فيهما, فقال: "ما هذا اليومان؟ ". فقالوا: "كنّا نلعب فيهما فى الجاهلية. فقال: قد أبدلكم اللّه تعالى بهما خيراً منهما يوم الأضحى و يوم الفطر ". قيل: هما النيروز والمهرجان.36
پيامبر(ص) وارد مدينه شد. مردمان مدينه دو عيد داشتند كه در آنها به سرگرمى و خوشى مى پرداختند. رسول خدا فرمود: "اين دو روز چيست؟ ". گفتند دو يادگار جاهليت است. فرمود: "خداوند, بهتر از آنها را جايگزين كرده است: عيد قربان و عيد فطر ". گفته شده كه آن دو روز, نوروز و مهرگان بود.

تا اين جا شانزده حديث از مصادر مختلف شيعه و سنّى در تأبيد يا ردّ نوروز گرد آمد. تلاش ما در اين بخش, فحص كامل و استقصاى همه روايت ها بود و تلاش شد روايت ها براساس تاريخ ثبت و كتابتْ تنظيم گردد; چنان كه كوشيديم هر روايت را مصدريابى كرده, به منابع گوناگونش ارجاع دهيم. حال, پس از نقل روايت ها به بيان ديدگاه ها و ارزيابى نهايى رو مى كنيم.

دو. ديدگاه ها
ترديدى نيست كه روايت هاى متفاوت, زمينه شكل گيرى آراى متفاوت اند و جستجو در كتب فقه و حديث, اين امر را روشن مى سازد.
پاره اى از دانشوران, به نقد روايت هاى نوروز پرداخته و با ذكر خلل ها و سستى هايى كه در آنهاست, آنها را قابل اعتنا و اتكا نشمرده اند; چنان كه در مقابل, بيشتر فقيهان به مضمون روايت هاى دسته نخستْ فتوا داده و آدابى را براى نوروز در كتب فقهى خويش برشمرده اند. اينان ضمن فتوا دادن به محتواى روايات, در مقام پاسخگويى به ناقدان و منتقدان نيز برآمده اند.
اينك مرورى بر اين دو ديدگاه مى افكنيم.

الف. مخالفان
ناقدان و مخالفان احاديث نوروز, بسيار نيستند. اينان كوشيده اند خلل هاى موجود در روايت هاى دسته نخست را برملا سازند و در نتيجه به محتواى دسته دوم از روايت ها ملتزم شده اند; گرچه كوشش آنان در تصحيح و تأييد دسته دوم متمركز نيست.
اينان براى روايت هاى موافق, ضعف ها و كاستى هايى از اين دست برشمرده اند:

1ـ ضعف سند,
2ـ تناقض و تهافت در روايت هاى معلّى,
3ـ ذكر نشدن روايت هاى معلّى در مصادر كهن,
4ـ عدم تطبيق وقايع ذكر شده در روايت ها با واقعيت هاى تاريخى,
5ـ معلوم نبودن نوروز ايرانى,
6ـ ترويج شعائر مجوس.
مخالفان, بر پايه اين ايرادها, روايات موافق را بى اعتبار مى دانند و به هيچ رو گراميداشت نوروز را روا نمى انگارند. اينان بر اين باورند كه آداب و سنن ذكر شده در اين روايت ها قابل اخذ و عمل نيست و نمى توان با قاعده "تسامح در ادلّه سنن " از ضعف و سستى اينها چشم پوشيد; چرا كه با محذور بزرگى چون ترويج شعائر مجوسى روبه رور هستيم. در اين جا پاره اى از اين ديدگاه ها را مى آوريم:
آقا رضى قزوينى (در رساله اى كه در سال 1062قمرى نگاشته), شايد نخستين كسى باشد كه به تفصيل, نوروز را نقد كرد. وى به طور عمده منكر تطبيق نوروز رايج با نوروز ياد شده در روايات است و از اين طريق بر روايت هاى مؤيد, خرده مى گيرد و پس از نقل روايت معلّى مى نويسد:
با توجه به استحباب اعمال مذكوره در نوروز و اين كه اين اعمال, موقته است و در امثال اين عبادات, اگر التزام وقت خاص نشود و در اوقات ديگر به عمل آيد, بدعت مى باشد, بنابراين, تعبد به اين عمل [را] مكلّفى تواند كه لااقل ظن به تعيين وقت مذكور تحصيل كرده باشد. تحصيل اين ظن, لامحاله از امارات شرعيه و عرفيه تواند بود و چون در عرف به اعتبار اختلاف اصطلاحات حاليه نوروز متعدد است ـ چنان كه بعضى از آن, بعد از اين مذكور مى گردد ـ و اشهريت بعضى به بعضى ازمنه اماره نمى شود و در ظاهر قرآنْ چيزى در اين باب نيست, اماره آن از روايات و اخبارْ تتبّع بايد نمود.37
محمد اسماعيل خواجويى (م1173ق) تناقض هاى روايت هاى معلّى را دليل ناتمام بودن آن مى داند و مى نويسد:
فقير بى بضاعت گويد: به حسب ظاهرى ميان اين حديث و حديث سابق تناقض است; چه, در حديث سابق مذكور است كه پيغمبر(ص) در روز نوروز, اميرالمؤمنين(ع) را به دوش مبارك برداشته تا بتان قريش را از فوق كعبه به زير انداخته, شكست و فانى ساخت, و اين, بلاشبهه در سال فتح مكه معظمه بود, چنان كه اخبار بسيار از طرق خاصه و عامه دلالت بر اين دارد… و فتح مكه معظمه در ماه مبارك رمضان سال هشتم هجرت واقع شد, چنان كه شيخ مفيد و نيز طبرسى و اين شهرآشوب و ديگرانى روايت كرده اند, و احاديث معتبره بر اين دلالت كرده است, و اكثر برآن اند كه در روز سيزدهم ماه بوده, و بعضى بيستم هم گفته اند, و حركت حضرت از مدينه در روز جمعه دوم ماه مبارك رمضان, بعد از نماز عصر بوده, و روز غدير خم در سال دهم هجرت در حجة الوداع در روز هجدهم ذى الحجة الحرام بود. پس چگونه تواند بود كه هر دو در روز, نوروز باشد؟ چه, نوروز, از قرار حساب گذشته, بعد از شش هفت سال از فتح مكه معظمه, بلكه بيشتر, به ذى الحجة خواهد رسيد, نه بعد از يك سال, چنان كه مقتضاى اين دو حديث است.38
وى ادامه مى دهد:
و چون هر دو به يك طريق از معلّى منقول است,… پس ترجيح احدهما بر ديگرى من حيث السند متصور نيست, و بنابراين, مضمون هيچ يك حجت نخواهد بود, و بر آن, اعتماد نشايد كرد, و به او استدلال نتوان نمود; چه, تناقض در كلام معصومين(ع) غير واقع است. پس, از اين جا فهميده مى شود كه اين دو حديث, كلاهما او احدهما از معصوم تلقى نگرديده, و چون از او نباشد, حجيت را نشايد و سند شرعى نتواند بود.39
استاد محمد تقى مصباح در حاشيه بر "بحارالأنوار ", ذيل اين روايت ها نگاشته است:

در باب نوروز, دو دسته روايت مختلف روايت شده است. يكى را معلّى از امام صادق(ع) آورده و بر عظمت و ارزش نوروز دلالت دارد و ديگرى حديث امام كاظم(ع) است كه آن را از سنّت هاى پارسيان دانسته كه اسلام, آن را از ميان برداشته است.
بايد دانست كه هيچ يك از آنها صحيح نيست و از اعتبار برخوردار نمى باشد تا بتوان بر پايه آن, حكم شرعى را اثبات كرد. گذشته از آن كه روايت معلّى, ايرادهاى ديگرى دارد, از جهت تطبيق نوروز بر مناسبت هاى ماه هاى عربى.40
آن گاه مى نويسد:
ظاهر روايت منصور, حرمت بزرگداشت نوروز است; چرا كه اين كار, بزرگداشت شعائر كفار و زنده داشتن سنّت هايى است كه اسلام, آنها را ميرانده است. اين روايت ـ گرچه واجد شرايط حجّيت نيست ـ اما مطلب كلى اى كه در آن آمده (يعنى حرمت بزرگداشت شعائر كفار), با ادلّه عامه به اثبات رسيده است و اين كه نوروز از آن آداب و رسوم است, به وجدانْ اثبات مى شود.
و اما فتواى فقيهان, مبنى بر استحباب غسل و روزه در نوروز, مبتنى بر قاعده تسامح در ادلّه سنن است; ولى اين جا محل اجراى آن قاعده نيست; زيرا قاعده تسامح در ادلّه سنن, از مواردى كه احتمال حرمت تشريعى دارند, انصراف دارد.41
جناب آقاى سيد جواد مدرّسى در مقاله اى در مجلّه "نور علم " مى نويسد:
با وجود تضارب روايات و عدم توجه قدما و كدورت متن و عدم صحت سند, فتواى به مشروعيت نوروز, و تعيين روز آن, مشكل است. راهى كه باقى مى ماند, تمسك به ادلّه "تسامح در ادله سنن " است; و لكن تعيين روز, گفتار بعض فقهاست نه مضمون روايت; و ادله مذكور, شامل كلام فقها نمى شود.
از جهت ديگر, عيد نوروز از شعائر مجوسى و محتمل الحرمه است و ادله تسامح در سنن ـ چنان كه بعضى گفته اند ـ از چنين موردى منصرف است.42
آقاى رسول جعفريان نيز در اين باره گفته است:
اين بود آنچه در منابع شيعه قرن ششم درباره نوروزْ نقل شده است. در اين باره, مهم, همان روايت معلّى بن خنيس است و جز آن, چيزى درباره تاييد نوروز به چشم نمى خورد. منشأ آنچه در آثار بعدى درباره استحباب غسل روز نوروز و نماز و دعاى مربوطه آمده, همين نص است و بس. البته مطالب ديگرى نيز افزوده شده كه منشأ آنها را اشاره خواهيم كرد.43
و در جاى ديگر گفته است:
و مشكل اين دو حديث (منظور, دو حديثى است كه ابن فهد حلّى در تأييد نوروز از معلّى نقل كرده است), آن است كه در منابع كهن شيعه نيامده است. افزون بر آن, روايات مزبور كه در اصل بايد يكى باشد, حاوى دو نوع آگاهى درباره روز نوروز است كه اين, خود, منشأ شبهه درباره آن شده و احتمال جعل آن را تقويت مى كند. افزون بر آن, دانسته است كه, ابن غضايرى گفته: "غاليان رواياتى را به معلّى بن خنيس نسبت داده اند و نمى توان بر اخبار وى اعتماد كرد ". در اين صورت, اين روايت ـ كه بى گرايش غاليانه يا نگرش افراطى همه نيست ـ, از همان دسته مجعولاتى مى باشد كه غاليان به معلّى نسبت داده اند. بايد اين دو نكته را نيز يادآورى كرد كه گفته شده قرامطه (گرايشى وابسته به مذهب افراطى اسماعيليه) دو

روز را در سال ـ كه نوروز و مهرگان بوده ـ روزه مى گرفته اند. بلافاصله بايد تأكيد كنيم كه مجوسيان, نه تنها نوروز را روزه نمى گرفته اند, بلكه به نقل بيرونى اساساً "مجوس را روزه اى نيست و هر كس از ايشان روزه بگيرد, گنه كرده است ".44

ب. موافقان
آداب نوروز از قبيل روزه, نماز, ادعيه و…, در كتب حديثى و فقهى, از زمان شيخ طوسى در ميان عالمان شيعه رواج داشته است.
شيخ طوسى (م460ق) در "مصباح المتهجد "45, پس از او ابن ادريس (م598ق) در "السرائر "46 و سپس يحيى بن سعيد (م589ق) در "الجامع للشرائع "47 و پس از وى, شهيد اول (م786ق) در "القواعد و الفوائد "48 و نيز "الدروس "49و "البيان "50 و "الذكرى "51 و "اللمعة "52 بدان اشاره دارد.
ابن فهد (م841ق) در "المهذّب البارع "53 و محقق كَرَكى (م940ق) در "جامع المقاصد "54 و شهيد ثانى (م966ق) در "المسالك "55 و "شرح اللمعة "56 و محقق


اردبيلى(م993ق) در "مجمع الفائدة و البرهان "57 و شيخ بهايى(م1030ق) در "جامع عباسى "58 و "الحبل المتين "59 و فاضل هندى(م1137ق) در "كشف اللثام "60 و شيخ يوسف بحرانى (م1186ق) در "الحدائق الناضرة "61 و كاشف الغطاء (م1228ق) در "كشف الغطاء "62 و نراقى (م1245ق) در "مستند الشيعة "63 و صاحب جواهر در (م1266ق) "جواهر الكلام "64 و شيخ انصارى (م1281ق) در "كتاب الطهارة "65 و… بدين آدابْ فتوا داده اند.
همچنين در كتب فتوايى و فقهى معاصر, چون: العروة الوثقى,66 جامع المدارك,67 المستند68 و… فتوا بدين آداب به چشم مى خورد.
در كتب روايى نيز ـ چنان كه در بخش نخست آورديم ـ, آداب نوروز, در: مصباح المتهجّد, وسائل الشيعة و بحارالأنوار, ياد شده است; چنان كه روايت هايى نيز كه به گونه اى ضمنى نوروز را تأييد مى كنند در: الكافى, كتاب من لايحضره الفقيه و دعائم الاسلام منقول است.
شايد همين كثرت فتواها و نقل ها سبب شده است كه صاحب "جواهر " بگويد:
غسل روز نوروز, نزد متأخران مشهور است; بلكه مخالفى در آن نديديم.69


بجز اين, تلاش محدّثان و فقيهان در پاسخگويى به ديدگاه مخالفان نيز درخور درنگ است. علامه مجلسى در "بحارالأنوار ", بيشترين كوشش را در اين باره به انجام رسانده و شبهه هاى مخالفان را پاسخ گفته است; وى در قسمتى از نوشتار مفصلش در نقد روايت ابن شهرآشوب (در مذمت نوروز), مى نويسد:
اين حديث, با روايت هايى كه معلّى بن خنيس آورده مغايرت دارد و بر جايگاه نداشتن نوروز در شريعتْ دلالت دارد; ليك روايت هاى معلّى از نظر سند, قوى تر و نزد اصحاب ,مشهورتر ند.
از سوى ديگر مى توان گفت كه اين, حديث تقيه است; چرا كه در روايات "مناقب ", مطالبى ذكر شده كه زمينه تقيه دارد.70
پس از وى نيز عالمان ديگرى به پاسخگويى اجمالى يا تفصيلى گام برداشته اند.
شيخ انصارى در نقد روايت "مناقب " مى گويد:
روايت "مناقب " نمى تواند با احاديث معلّى معارضه كند; زيرا روايت معلّى نزد اصحاب, از شهرت بيشترى برخوردار است و احتمال تقيّه در روايت "مناقب " وجود دارد.71
همچنين صاحب "جواهر " در دفاع از روايت هاى معلّى و نقد حديث "مناقب " مى نويسد:
روايت معلّى جاى مناقشه در سند و دلالت ندارد; چنان كه حديث "مناقب " نمى تواند با آن معارضه كند; چرا كه با سستى اى كه در آن مشهود است, احتمال تقيه نيز در آن مى رود.72
گفتنى است حمل روايت "مناقب " بر تقيه بعيد نيست; چرا كه اهل سنّت, روزه نوروز را مكروه مى دانند.73 و بدين جهت, در تعارض روايت هاى معلّى و "مناقب ",


جانب روايات معلّى رجحان مى يابد.
بجز اينها, رساله ها و كتبى نيز در تأييد فضيلت نوروز و روايات معلّى تدوين شده, كه برخى به چاپ رسيده و برخى ديگر, خطى باقى مانده اند.74

سه. ارزيابى نهايى
چنان كه پيش از اين ياد شد, اين نوشتار, نوروز را از منظر حديث و روايت مى كاود و از تاريخ و تقويم نگارى و فقه, تنها آن را برمى رسد كه به گونه اى با حديث و روايتْ مرتبط شود و در نقد يا تأييد آن, سودمند افتد.
اينك نكته هايى درباب اين رواياتْ آورده مى شود تا پس از آن به جمع بندى نهايى نزديك شويم.

يكم. در نقد نوروز, چهار حديث آورديم. اين احاديث, به هيچ رو قابل تصحيح و اعتبار نيستند; زيرا:

1ـ روايت اول و چهارم, مضمونى واحد دارند كه اوّلى در مصادر شيعه و دومى در مصادر اهل سنّت ياد شده است. روايت شيعى را به قطب راوندى (از عالمان قرن ششم) نسبت داده اند كه در كتاب "مستدرك الوسائل " حاجى نورى (م1320ق) روايت شده است. اين روايت, گذشته از آن كه در مصادر كهنْ موجود نيست, مضمون آن را هم نمى توان تأييد كرد; زيرا چگونه دو عيد باستانى ايرانى در جزيرة العرب در سال هاى نخستين اسلام, رايج و مرسوم بود كه پيامبر(ص) آنها را با فطر و اضحى منسوخ بدارد؟! بى ترديد, نوروز و مهرگان, از آيين هايى باستانى ايرانيان اند كه آوازه شان, پس از ارتباط اعراب با ايرانيان, بدان سرزمين رفته است و پيش از آن, آن چنان مقبول مردمان نبوده اند كه پيامبر(ص) آنها را با اعياد اسلامى نسخ كند.


حديث ديگر, آن است كه آلوسى آورده است و تعبيرهاى "نوروز " و "مهرگان " در متن آن نيست و ظاهراً راويان, اين دو را از روى احتمال (نه قطع و يقين), به روايت افزوده اند. بدين رو آلوسى پس از نقل حديث مى گويد: "قيل: هما النيروز والمهرجان ". گفتنى است كه برخى نويسندگان, اين اضافه را به آلوسى نسبت داده اند كه جزو حديث آورده است:
آلوسى در "بلوغ الارب "(ج1, ص364, قاهره, 1925م) نقل مى كند كه انصار, عيد نوروز و مهرگان را بر حضرت رسول(ص) عرضه كردند. حضرت فرمودند: خداوند متعال, بهتر از آن را (فطر و اضحى را) به من داده است.75
چنان كه پيش از اين آورديم, روايت آلوسى چنين است:
قدم النبى(ص) المدينة و لهم يومان يلعبون فيهما. فقال: "ما هذا اليومان؟ ". فقالوا: كنّا نلعب فيهما فى الجاهلية. فقال: "قد أبدله اللّه تعالى بهما خيراً منهما: يوم الأضحى و يوم الفطر ". قيل: هما النيروز و المهرجان.

2ـ روايت "مناقب ", گذشته از آن كه مرسل است و با تعبير "حُكيَ (آورده اند) " نقل شده است, نه حاكى آن معلوم است و نه مصدر نقل ابن شهرآشوب.

3ـ روايت بخارى كه على(ع) هديه نوروز را نمى پذيرفت, گذشته از آن كه با روايت ديگر بخارى ـ كه على(ع) هديه نوروز را مى پذيرفت ـ معارضه دارد, با نقل هاى بسيار ديگر شيعى نيز ناسازگار است و نمى توان به آن, استناد جُست.

دوم. در ارزيابى سندى روايت هاى موافق, مى توان چنين گفت:

1ـ روايت كلينى از سند معتبر برخوردار است.
2ـ روايت شيخ طوسى از معلّى, اگر چه بدون سند است, ليكن وى در كتاب "فهرست " به كتاب معلّى سند معتبر دارد.76 محتمل است آن روايت, براساس همين سند باشد.


3ـ علامه مجلسى در " زاد المعاد " مى گويد: "به اسانيد معتبره از معلّى بن خنيس كه از خواص حضرت صادق(ع) بوده است, منقول است… "77 و سپس روايتى را نقل مى كند كه ذيل آن, مطابق روايتى است كه شيخ در "مصباح " آورده است.
4ـ نقل اين روايت ها در مصادر كهنى چون: الكافى, كتاب من لا يحضره الفقيه, مصباح المتهجّد و دعائم الاسلام, مى تواند شاهدى بر اعتبار آنها باشد.
بر اين پايه مى توان گفت از مجموع احاديث دوازده گانه مى توان اين مطلب را به پيشوايان دينى نسبت داد كه رفتار ايرانيان در گراميداشت نوروز, در مرأى و منظر آنان بوده و نه تنها مخالفتى با آن نكرده اند, بلكه نسبت به اصل آن و پاره اى رفتارهاى ضمنى آن, روى خوش نشان داده و تشويق كرده اند.
بلى; ما معتقديم كه بر پايه اين احاديث و بدون شواهد تاريخى ديگر, نمى توان خصوصيت هاى موجود در آنها را به اثبات رساند و اشارات تاريخى موجود در آنها را تأييد كرد. چنان كه به جهت برخى نكات تاريخى نامعلوم در آنها نمى توان اين كليّت را تضعيف كرد و ناديده انگاشت.

سوم. بررسى مصادر كهن, نشان مى دهد كه نوروز به عنوان يك آيين ايرانى, در فرهنگ مسلمانان و شيعيانْ رواج داشته است.
اينك شواهد اين امر را بجز روايات ياد شده, بازگو مى كنيم:

1ـ به اعتقاد برخى متخصصان تبديل گاه شمار, در جلسه مشورتى خليفه دوم براى تعيين تقويم, هرمزان تازه مسلمانْ شركت داشت و تقويم ايرانى را براى حاضران شرح كرد و خليفه, آن تقويم را براى امور ديوانى و خراج پذيرفت78 و روشن است كه نوروز, جزئى از تقويم ايرانى به شمار مى رود.
2ـ نجاشى در شرح حال ابوالحسن نصر بن عامر بن وهب سنجارى نوشته است كه وى از ثقات شيعيان است و كتاب هايى دارد, از جمله: "كتاب ما روى فى يوم النيروز ".79
همچنين ابن نديم درباره صاحب بن عبّاد, آورده است كه "كتاب الأعياد و فضائل النيروز " نگاشته است.80
در دوره صفويه نيز نوروزيه هايى بسيار به قلم علماى دينْ تحرير شد.81
3ـ خراج در دوره عباسيان بر اساس نوروز تنظيم مى شده است.82
4ـ خلفاى اموى و عباسى هداياى نوروز را مى پذيرفته اند; بلكه دستور مى داده اند تا برايشان ارسال گردد.83
گفتنى است در برخى مناطق, حاكمان اهل سنّت, گرفتن هداياى نوروز را منع مى كردند; چنان كه از برگزارى مراسم نوروز, ممانعت به عمل مى آوردند.84
5ـ از ديرباز تاكنون, نوروز در سروده هاى شاعران تازى گو و پارسى زبانْ حضور جدّى دارد

رجانیوز

    محمد حسین کلائی

                                      التماس دعا

نظر رهبر معظم انقلاب درباره چهارشنبه آخر سال

حضرت آيت ا... خامنه اي، رهبر معظم انقلاب به سوالات مردم درباره مراسم چهارشنبه آخر سال پاسخ دادند.



به گزارش ايرنا، اين استفتاء که در پايگاه اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري منتشر شده، به شرح ذيل است:

سوال: نظر جنابعالى درباره چهارشنبه سورى چيست؟

جواب) علاوه بر آنکه هيچ مبناى شرعى ندارد، مستلزم ضرر و فساد زيادى است که مناسب است از آنها اجتناب شود.

علاوه بر استفتاء رهبر معظم انقلاب، از دفتر برخي مراجع عظام تقيلد نيز در اين زمينه سوال شد که پاسخ دادند: مراسم چهارشنبه آخر سال، علاوه بر اينکه مبناي شرعي ندارد، نوعي آتش پرستي است و خواندن اشعاري مانند " زردي من از تو و سرخي تو از من" مصداق حاجت خواستن از آتش است.

آيت‌ ا... جعفر سبحاني از مراجع عظام تقليد نيز مراسم چهارشنبه آخر سال را نوعي خرافه و اعمال آن را خلاف شرع و عقل دانست.

وي اظهار داشت: قرآن مجيد مي‌فرمايد يکي از اهداف بعثت پيامبر اين است، غل و زنجيري که بر افکار مردم بسته شده بود را باز کند.

وي اضافه کرد: مراد از غل و زنجير، آداب و رسوم جاهلي است که هيچ اثري در اخلاقيات و زندگي انسان ندارد. از اين رو، پيامبر اسلام تمام رسوم جاهليت را که به ضرر انسان بود، لغو کرد.

آيت‌ا... سبحاني، مراسم چهارشنبه آخر سال را يکي از اين رسوم غلط برشمرد و افزود: مراسم آخرين چهارشنبه سال، به نحوي که در ايران رسم شده، جهل است و ضررهاي آن براي همه مشهود است.

اين مرجع تقليد خاطر نشان کرد: متاسفانه به خاطر همين رسوم غلط، جوانان زيادي زخمي و کشته مي‌شوند و پدران و مادران آنها در سوگ آنها مي‌نشينند.

   

آيت‌ا... سبحاني با بيان اينکه عقل و شرع به هيچوجه اين آداب غلط را نمي‌پسندد، تصريح کرد: همه انبيا و اولياي الهي آمدند تا با خرافات مبارزه کنند و مراسم چهارشنبه آخر سال هم نوعي خرافه است.

وي با اشاره به برخي اعمالي که در چهارشنبه سوري انجام مي‌شود، گفت: پريدن از روي آتش و گفتن برخي جملات به هيچوجه درست نيست.

اين مرجع تقليد از مردم خواست مراقب اعمالشان باشند و در چهارشنبه آخر سال سال، دچار مسايل خلاف شرع و عقل نشوند.

حجت الاسلام و المسلمين " سيد هاشم حسيني بوشهري"، عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم نيز با تاکيد بر اينکه جوانان و مردم بايد تنها دنبال مسايلي باشند که در دين اسلام و مکتب اهل بيت(ع) بر آنها تاکيد شده است، گفت: برنامه چهارشنبه آخر سال، هيچ مبناي عقلي و ديني ندارد.

وي با بيان اينکه نبايد مسايل اصلي را رها کنيم و دنبال خرافات برويم، اظهار داشت: برنامه چهارشنبه آخر سال براي جوانان و جامعه تبعاتي دارد و باعث ناهنجاري هاي اجتماعي خواهد شد.

اين عضو مجلس خبرگان رهبري از نسل جوان و مردم خواست در برنامه هايي که از طرف بزرگان، مورد نهي و سرزنش قرار گرفته است، شرکت نکنند.

حجت الاسلام والمسلمين"محمود رجبي"، عضو ديگر جامعه مدرسين حوزه علميه قم نيز گفت: برنامه آخرين چهارشنبه سال، يک سنت غلط و خرافي است که با منطق اسلام، شرع مقدس و هيچ استدلال و برهان عقلي سازگاري ندارد.

وي اظهار داشت: در هيچ تحقيقي ثابت نشده است که چهارشنبه سوري باعث خوشبختي کسي مي شود.
وي خاطرنشان کرد: اين روز در سال هاي اخير، منشاء آسيب رساني به برخي از افراد جامعه شده است که به خاطر عوارض آن بايد برداشته شود.

عضو جامعه مدرسين حوزه علميه قم گفت: بيماران قلبي فراواني در جامعه داريم و گاهي يک انفجار موجب مي شود کسي جان خود را از دست بدهد.

وي افزود: اين مساله في النفسه، اثر منفي و زيانبار دارد و بايد با کساني که باعث سلب آسايش مردم مي شوند برخورد شود.

رجبي يادآورشد: جوانان بايد دنبال منطق و استدلال بروند و بزرگان ما بارها اعلام کرده اند که مراسم چهارشنبه آخر سال از نظر شرعي و عقلي مردود است.


افشاگری ضدانقلابیون خارج نشین علیه یکدیگر

ضدانقلابیون خارج نشین فاش کردند که برای دامن زدن به تنش و فتنه در ایران دست به دامان صهیونیستها شده و رسما از این منابع پول دریافت می کنند.



به گزارش "الف"، یک سایت ضدانقلاب که خود را رقیب حلقه جرس در لندن می داند، در ادامه رقابت درون گروهی برای دردست گرفتن هدایت آشوبگران، به افشاگری در مورد حلقه لندن پرداخته و نوشت: "چند ماه پیش تینک تنک واشنگتن اینستیتیوت که صهیونیستی‌ترین بینادی است که لابی اسرائیل در آمریکا به راه انداخته، اجلاس سالانه‌اش را برگزار کرد. پتریک کلاسون، رئیس بخش ایران این بنیاد، سازنده "محور شرارت" بود که آن را به بوش یاد داد تا به کار برد. سخنران اصلی این اجلاس عطاء الله مهاجرانی بود. به غیر از مقامات آمریکایی، معاون وزیر خارجه اسرائیل هم در این اجلاس حضور داشت. مهاجرانی در آنجا سخنرانی کرد و بر سر دریافت پول سخنرانی هم نزاع به راه انداخت تا حق سخنرانی اش را بگیرد. و گرفت. اما مهم‌تر از همه اینها آن بود که یکی از مهمترین رسانه های آمریکایی- یعنی CBS - نوشت مهاجرانی آمده بود اینجا تا پول جمع کند. پول برای کجا؟ نمی‌دانیم".


 

تصویر: سخنرانی مهاجرانی در اجلاس انستیتو واشتنگن
 




تصویر: گزارش CBS از تلاش مهاجرانی برای دریافت پول
 
این سایت همچنین گزارش داده که "گروه سه نفره مدعی سخنگویی موسوی [سازگارا، نوری زاده، مخملباف] در خارج از کشور که پایگاهشان VOA است به تازگی یک سمینار غیر علنی در واشنگتن برگزار کرده اند که در آن مقامات آمریکایی هم شرکت کرده اند. هنوز اخبار دقیق آن سمینار یک روزه که یکی از نمایندگان مجلس ششم هم در آن شرکت داشته منتشر نشده است. یکی از تینگ تنگ هایی که به نام یکی از روسای CIA می‌باشد برگزار کننده آن بوده است".



 
 
برنامه حضور مهاجرانی در انستیتو نئوکان/صهیونیستی واشینگتن [به عناوین سخنرانی سایر شرکت کنندگان نیز دقت کنید.]
 
این سایت ضدانقلاب همچنین نوشته: "کدیور پس از انتشار خبر شرکت مهاجرانی در اجلاس بنیاد صهیونیستی- نئوکانی، کوشش فراوان کرد تا با تماس با مخالفان، آنها را ترغیب کند تا در  این مورد چیزی نگویند و اگر فردی نقدی نوشته بود، ساعت ها وقت صرف کرد تا او را راضی کند آن بخش از مقاله که مربوط به شرکت مهاجرانی در اجلاس یاد شده بود را منتشر نسازد. آیا فقه شما اجازه می‌دهد که با معاون وزیر خارجه اسرائیل در یک اجلاس مشترک- آنهم در مرکزی صهیونیستی- شرکت کنید؟"

 

قدر دانی رهبر

پيام قدرداني رهبر فرزانه انقلاب اسلامي از حضور شگفتي‌آفرين ملت:
 
 آيا حضور ده‌ها ميليوني مردم كافي نيست تا فريب‌خوردگان به خود آيند

خبرگزاري فارس: رهبر معظم انقلاب اسلامي با صدور پيامي ضمن قدرداني از ملت ايران به مناسبت حضور شگفتي آفرين در راهپيمايي 22 بهمن، تأكيد كردند: آيا حضور ده‌ها ميليون انسان بصير و پرانگيزه در جشن سي و يك سالگي انقلاب كافي نيست كه معاندان و فريب‌خوردگان داخلي را كه گاه رياكارانه دم از "مردم " مي ز‌نند، به خود آورد.

              
 
به گزارش خبرگزاري فارس، رهبر انقلاب در پيامي از حضور شگفتي‌آفرين ملت در راهپيمايي 22 بهمن قدرداني كردند. متن پيام به اين شرح است:
                           
                               بسم‌الله الرحمن الرحيم 
ملت عظيم‌الشان و شگفتي‌آفرين ايران
خسته مباد گامهاي استوارتان؛ سربلند باد پرچم همت و آزادگيتان. درود خدا بر عزم راسخ و بصيرت بي‌همتايتان، كه هميشه درلحظه‌ نياز، صحنه‌ي رويارويي با بددلان و بدخواهان را عرصه‌ي پيروزي حق ميسازد و نمايشگاهي از عزت و عظمت مي‌آرايد.
و سپاس از ژرفاي دل و جان، آفريننده‌ هستي را كه دست قدرت خود را در عزم و ايمان و بصيرت شما نمايان ساخت و در سي و يكمين سالروز تولد جمهوري اسلامي، نيرومندي و سرزندگي اين نظام را كه بر ايمان و اعتماد به نفس ملتي كهن تكيه زده است، بيش از هميشه به رخ دشمنان كشيد.
آيا سي و يك سال آزمون و خطاي چند دولت متكبّر و زورگو كافي نيست كه آنان را از خواب غفلت بيدار كند و بيهودگي تلاش براي سيطره بر ايران اسلامي را به آنان تفهيم نمايد؟
آيا حضور دهها ميليون انسان بصير و پرانگيزه در جشن سي و يكسالگي انقلاب كافي نيست كه معاندان و فريب‌خوردگان داخلي را كه گاه رياكارانه دم از "مردم " مي‌زنند، به خود آورد و راه و خواست مردم را كه همان صراط مستقيم اسلام ناب محمدي صلي‌الله عليه و آله و راه امام بزرگوار است،‌ به آنان نشان دهد؟
دوستان و دشمنان ملت ايران بدانند كه اين ملت راه خود را شناخته و تصميم خود را گرفته است و براي رسيدن به قله پيشرفت و سعادت با تكيه بر خدا و اعتماد به قدرتي كه خداوند به او بخشيده است هر مانعي را از سر راه بر خواهد داشت.
كمك و توفيق الهي يار اين ملت و دعاي حضرت بقية‌الله ارواحنا فداه پشتيبان آنان باد.
سيد علي خامنه‌اي

جعل امضاي احزاب اصلاح طلب از سوي موسوي

در آستانه 22بهمن، بيانيه‌اي مشكوك با نام "شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات " در سايت وابسته به موسوي منتشر گرديد است، اين درحاليست كه در پايان آن اسامي 17 گروه اصلاح‌طلب درج شده كه فعالان برخي از اين گروه‌ها از صدور چنين بيانيه‌اي بي‌اطلاعند.

 

                 

به گزارش سرويس "فضاي مجازي " خبرگزاري فارس، جوان نوشت؛ در آستانه سالروز پيروزي انقلاب اسلامي كه همگي دلسوزان نظام بر مشاركت گسترده مردم در راهپيمايي 22بهمن، كه رهبر معظم انقلاب آن را همتراز اعياد مباركي چون فطر، غدير و قربان دانسته‌اند و حتي اكثريت شخصيت‌هاي كشور بر حضور آحاد مردم در اين روز به عنوان نماد وحدت ملي تأكيد‌ كرده‌اند به يكباره بيانيه‌اي مشكوك با نام "شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات " در سايت "كلمه " وابسته به ميرحسين موسوي منتشر گرديد.
نويسندگان اين بيانيه كه با ادبياتي تند و توهين‌آميز نسبت به اركان نظام نگاشته شده، خواستار حضور مردم در راهپيمايي 22 بهمن با نمادهاي سبز(!) شده‌اند.
در پايان اين بيانيه اسامي 17 گروه اصلاح‌طلب درج شده اما اين درحالي است كه فعالان برخي از اين گروه‌ها از صدور چنين بيانيه‌اي بي‌اطلاعند.
در همين راستا روزنامه جوان با پيگيري موضوع و طرح سؤال از سران و اعضاي احزاب 17 گانه به دنبال صحت و سقم موضوع بر آمد كه در پاسخ خبرنگاران "جوان " رؤساي برخي از اين احزاب از صدور چنين بيانيه‌اي‌ اظهار بي‌اطلاعي كرده و حتي برخي اذعان داشتند كه حزب ما به صورت مستقل اقدام به انتشار بيانيه و دعوت مردم به راهپيمايي 22 بهمن كرده‌ است. مجمع روحانيون به عنوان يكي از تشكل‌هاي اصلي جريان اصلاح‌طلب اين بيانيه را امضا نكرده است و با توجه به انتشار اوليه اين بيانيه در سايت رسمي موسوي به نظر مي‌رسد اين بيانيه از جانب حلقه وي به همراه برخي احزاب تندروي امضاءكننده نوشته شده است
مصطفي كواكبيان دبيركل حزب مردمسالاري و نماينده مجلس در گفت‌وگو با "جوان " در پاسخ به اين سؤال كه آيا حزب شما كه نامش در ذيل بيانيه ذكر شده از صدور اين بيانيه آگاه است و آيا آن را امضا كرده‌ است، اظهار كرد: "من اصلاً نمي‌دانم اين بيانيه را چه كسي تنظيم كرده و چطور نام حزب مردمسالاري در پايين آن قرار گرفته است. " اين نماينده اصلاح‌طلب مجلس در ادامه در پاسخ به اين سؤال كه آيا شما اين بيانيه را تأييد مي‌كنيد يا خير، تصريح كرد: "من هنوز اين بيانيه را نخوانده‌ام و نمي‌دانم كه محتواي آن چيست. به همين خاطر نمي‌توانم آن را رد يا تأييد كنم. "
همچنين نجفقلي حبيبي عضو انجمن اسلامي مدرسين دانشگاه‌ها نيز از وجود اين بيانيه ابراز بي‌اطلاعي كرد و گفت: "من هيچ چيز در خصوص اين بيانيه نمي‌دانم. نماينده ما در شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات دكتر حاضري است و ايشان بايد در اين خصوص پاسخگو باشند. "
پس از اين و با پيگيري‌هاي مجدد مشخص شد كه شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات در اين بيانيه از نام حزب كارگزاران نيز سوء استفاده كرده است. محمد هاشمي عضو برجسته حزب كارگزاران سازندگي با تأييد اين مطلب به خبرنگار "جوان " گفت: "حزب كارگزاران به صورت مستقل بيانيه دعوت از مردم براي حضور در راهپيمايي را صادر كرده است و نيازي نمي‌بيند كه بيانيه ديگري صادر كند. "
اين عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام در ادامه افزود: "كارگزاران عضو شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات هست اما نماينده اين حزب در شوراي هماهنگي، مهندس آقايي است كه هم اكنون در زندان به سر مي‌برند و در واقع ما هيچ نماينده‌اي در اين شورا نداريم، بنابراين از نحوه تنظيم و انتشار اين بيانيه هيچ اطلاعي نداشتيم. "
مسؤول دفتر رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام در پاسخ به اين سؤال كه نظر شما در خصوص محتواي اين بيانيه چيست و آيا پيگيري همان روند اتهام‌زني‌هاي گذشته نيست؟ گفت: "من به اين موضوع اشاره كرده‌ام كه اين بيانيه ارتباطي به ما ندارد و بنابراين خود را ملزم به پاسخگويي در قبال آن نمي‌بينم. "
حسين كمالي دبيركل حزب اسلامي كار كه نام حزب متبوعش در پايان اين بيانيه درج شده است، نيز در اين خصوص از هرگونه پاسخ خودداري كرد و در جوابي عجيب اظهار داشت: "نيروهاي اطلاعاتي به دنبال امضا كنندگان اين بيانيه هستند و فكر مي‌كنم شما نيز از نيروهاي اطلاعاتي باشيد(!) "
خبرنگاران "جوان " در جست‌وجوي ساير احزاب عضو شوراي هماهنگي براي پي بردن به حقيقت اين بيانيه، به نكات جالبي برخوردند. در تماس با انجمن اسلامي معلمان كه اتفاقاً بيانيه مذكور را بر روي سايت خود انعكاس داده بود، مشخص شد كه كتيرايي دبيركل اين تشكل مدت‌هاست در بستر بيماري به سر مي‌برد و نه تنها قادر به پاسخگويي نيست بلكه امكان حضور در هيچ جلسه‌اي را ندارد. با يافتن آدرس و تلفن انجمن روزنامه‌نگاران زن ايران به دبيري جميله كديور از تارنماي رسمي وزارت كشور نيز مشخص شد كه دفتر اين انجمن مدت‌ها هيچ فعاليت رسمي ندارد.
عضو ارشد مجمع مدرسين و محققين وابسته به جناح اصلاح‌طلبان حوزه علميه قم هم گفت: بيانيه صادره ازسوي شوراي هماهنگي جبهه اصلاحات بوي جنگ و دعوا مي‌دهد لذا مجمع مدرسين و محققين آن را تأييد نمي‌كند.
حجت‌الاسلام والمسلمين محمدتقي فاضل ميبدي روز پنج‌شنبه به ايرنا گفت: بدين‌وسيله اعلام مي‌كنيم اين بيانيه مورد تصويب اعضاي اين مجمع نيست.
وي خاطرنشان كرد: تنظيم‌كنندگان بيانيه مذكور پيش از صدور آن با مجمع هماهنگي كرده بودند اما متن تند آن به هيچ وجه مورد تأييد ما نيست.

منبع:رجا نیوز

جعل سند به کوشش برادران لجن پوش

 با سلام خدمت شما دوستان عزیز

ذلت، حقارت و درماندگی جریان نفاق سبز به جایی رسیده که برای فضاسازی، شانتاژ و تحریک افکار عمومی، دست به جعل اسناد نظامی می‌زنند!
آن‌هم چه جعلی؛ بسیار احمقانه، ناشیانه و مضحک.

و اما اصل ماجرا؛
در طول چند روز گذشته از طرف طرفداران جنبش! سبز، ایمیلی‌هایی برای اشخاص، سایت‌ها و گروه‌های اینترنتی ارسال می‌شود با این عنوان [یا عناوین مشابه]:
"افشای یک سند محرمانه: درخواست نیروی انتظامی از سپاه، برای جاگزینی نیروهای ضد شورش به دلیل شرایط نامتعادل روحی".

Free Image Hosting

هر شخصی که خدمت سربازی رفته باشد [در هر یک از نیروهای نظامی و انتظامی] یا یکی از سربرگ‌های نیروی انتظامی را دیده باشد، با یک نگاه ساده به این به اصطلاح سند محرمانه!!! متوجه جعلی بودن و البته جعل ناشیانه آن می‌شود.

این نامه به قدری مضحکانه طراحی شده که نشان می دهد طراح یا طراحان آن، هیچ‌گونه اطلاعاتی در رابطه با نوع نامه‌نگاری اداری [نظامی]، کلمات مورد استفاده در نامه نگاری‌های اداری معمولی! و حتی شکل سربرگ‌ها ندارند!!!

برای نمونه تنها به برخی از سوتی‌های به شدت مضحکانه این جماعت منطقی، قانون‌مدار و حرفه‌ای! در مورد نامه مورد نظر، اشاره می کنم [بر اساس تصویر نامه].

1- در هیچ سربرگ اداری در ج.ا.ایران، 2 بار از آرم الله استفاده نمی‌شود و البته جای آرم نیروی انتظامی در سربرگ‌های رسمی‌اش سمت راست نیست!

2- رنگ زمینه آرم نیروی انتظامی، با رنگ کاغذی که روی آن چاپ می‌شود یکی است! زیرا در طراحی آرم، این بخش بدون رنگ در نظر گرفته شده است. [آرم از جای دیگری به این برگه منتقل شده است].

3- از [نویسنده] و به [مخاطب] نامه بسیار ناشیانه انتخاب شده‌اند. این دو رده نظامی، بر اساس قوانین نظامی امکان ارسال نامه مستقیم به یکدیگر را ندارند!

4- مهر "شخصاً مفتوح فرمایید" روی متن نامه خورده است!!! یعنی وقتی نامه از پاکت خارج شده و آن را باز می‌کنید! تازه متوجه می‌شوید که شخصاً باید مفتوح می‌کردید!!!

5- جاعل یا جاعلین ناشی این نامه نمی‌دانسته‌اند که در ساختار انتظامی و نظامی و در کل، نیروهای مسلح ج.ا.ایران هیچ بخشی با پیشوند یا پسوند "گارد!" وجود ندارد و به احتمال زیاد این کلمه را از عنوان "گارد جاویدان" حکومت پهلوی کپی‌برداری کرده و یا این‌که از شنیده‌های کوچه بازاری و سبزکی! خود استفاده نموده است!

6- جاعل یا جاعلین سبز این سند محرمانه! نمی‌دانسته‌اند که عبارات و الفاظ عامیانه و شخصی در نامه‌های رسمی وجود نداشته و تخلف محسوب می‌‌شود، مگر در مواردی که قرار باشد عین یک عبارت یا کلمه‌ای را به نقل از شخصی بیاورند.

7- هیچ‌یک از مقامات نیروی انتظامی برای امضاء نامه‌های رسمی و ستادی از عنوان "بسیجی" استفاده نمی‌کنند و تنها مجاز به استفاده از عنوان و درجه ابلاغی هستند.

8- مهر در نامه‌های اداری باید زیر یا بر روی امضاء و در سمت چپ نامه بخورد نه در یک گوشه نامه، آن‌هم سمت راست!!!

9- مهر محرمانه بر روی پاکت نامه می‌خورد! و اگر قرار باشد روی نامه درج شود، در بالای نامه و قبل‌از متن نامه قرار می‌گیرد.

10- قسمت‌هایی از نامه که  سیاه شده است را با دقت نگاه کنید. اگر متن را بخوانید متوجه می‌شوید که در اکثر این قسمت‌ها از نظر دستور زبان و عبارت‌های نامه، هیچ کلمه‌ای نباید باشد و جاعل ناشی جاهای خالی بخش‌هایی از نامه را سیاه کرده که نه عبارت مهمی در آن بوده و یا این‌که کلمه‌ای در آن بخش وجود نداشته.

11- به کادرهای جدا کننده بخش‌های نامه توجه کنید. هیچ‌یک از سربرگ‌های نظامی، دارای کادرهای ساده و بدون طراحی یا رنگ بندی متمایز کننده نیستند! جاعل بی‌سواد، به وسیله یک نرم‌افزار گرافیکی ساده اقدام به کادرکشی و قرار دادن بخش‌های مختلف این جعل حرفه‌ای!!! نموده است.

اوج حماقت در این جعل ناشیانه از آن‌جایی مشخص می‌شود که جاعل ساده‌ی ما! نمی‌دانسته که وقتی طرحی را با یک نرم‌افزار گرافیکی ایجاد کرده و از آن یک خروجی نهایی می‌گیرد، نرم‌افزار به صورت پیش‌فرض، نام سیستم سخت‌افزاری و شماره سریال سیستم عامل اجرایی (در اینجا ویندوز) و همچنین شماره سریال یکتای آن ورژنی از نرم‌افزار (در اینجا Photoshop) را در قالب تصویر و در بخش اطلاعات تصویر ذخیره می‌کند! اطلاعاتی که بخشی از آن‌ها به راحتی و حتی برای کاربران آماتور و بخشی دیگر (جزئیات) توسط نرم‌افزارهای خاصی قابل دسترسی است.

اینجاست که باید گفت: زنده باد Photoshop!

سخن آخر:

در اینجور مواقع و موارد مشابه باید گفت که فقط یک چیز به درد میخورد و آن :

             بصیرت

میباشد.

یا علی  

مقداری از مطالب این پست از وبلاگ نیروی ویژه مقاومت میباشد

آگهی ترحیم

                                         بسم الله الرخمن الرحیم

                                    انالله و انا الیه راجعون

وبلاگ نورحکمت حتک حرمت عاشورای حسینی را توسط عده ای آشوبگر را محکوم و این واقعه دردناک را به پیشگاه امام زمان(عج) آن منتقم واقعی خون حسین ع و نایب بر حقش و مراجع تقلید و امت شهیدپرور ایران تسلیت عرض مینماید

عمل گستاخانه ای که جریان فتنه با سیگنال دهی رسانه های غربی در روز عشورا مرتکب آن شد مصداق واقعی کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا میباشد.

جریان فتنه با این کار خود به معنای واقعی کلمه گور خود را کند چراکه آن ضرب المثل قدیمی میفرماید: هرکه با آل علی درافتاد.ورافتاد

لذا بدین وسیله اعلام میداریم:

        Free Image Hosting

 

         Free Image Hosting

اوج گستاخی

                                               بسم الله الرحمن الرحیم

                                          لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم

                                                انا لالله و انا الیه راجعون

وبلاگ نور حکمت عمل قبیحانه ای که چندی پیش در احانت به ساحت مقدس حضرت امام خمینی (رحمةالله علیه) و جانشین خلفش ، نایب بر حق حضرت ولی عصر (عج) ، مقام عظمای ولایت ، حضرت آیت الله خامنه ای(مدظله عالی) صورت گرفت را ، به شدت محکوم و از دستگاه قضایی کشور اشدّ مجازات را برای عاملان و سر کردگان این عمل گستاخانه خواستار میباشد.

این عمل بیشرمانه لکه ننگی بر پیشانی جریان فتنه که خشم ملت ایران را به بار آورد خواهد بود و در تاریخ ثبت شد.

          

جادارد در این جا از اقدام روشنگرایانه رسانه ملی نیز که رسالت خود را به خوبی انجام داد تقدیر و تشکر به عمل آوریم.

                        

اماما! پاره کردن عکس تو ذره ای از شکوه و عظمت تو نمیکاهد . چرا که تو در قلب تمام مسلمانان جا داری و فرزندان تو تا آخرین قطره خونشان پشتیبان ولایت فقیه بوده و از آرمان ها و راه تو دفاع خواهند کرد.

                         

یک رباعی از زبان مرحوم حاج محمد رضا آقاسی

                        

خطاب به تمام جماعت ضدولایت فقیه:

ما منتظریم تا محرم گردد           هنگامه امتحان فراهم گردد

مامیدانیم وتیغ وحلقوم شما      یک مو ز سر علی اگر کم گردد

 

عالم به فدایت یا صاحب الزمان...

                                   

 

رسانه های غربی ، آینه هایی معکوس

گزارش یک پایگاه خبری لبنان
چرا پوشش خبری از قتل دو خانم در رسانه‌های غربی متفاوت بود؟


خبرگزاری فارس: یک پایگاه خبری لبنان در گزارشی با اشاره به کشته شدن زن محجبه مصری در آلمان به مقایسه نحوه پوشش خبری آن با قتل ندا آقا سلطان در رسانه‌های غربی پرداخت و نوشت: کشته شدن ندا در ایران به یکی از سوژه‌های [رسانه‌های] جهانی تبدیل شد اما قتل الشربینی در آلمان کاملا نادیده گرفته شده است.

به گزارش فارس، پایگاه خبری لبنانی "مناص " در گزارشی با اشاره به کشته شدن زن محجبه مصری در آلمان به نوع متفاوت پوشش خبری آن با قتل ندا آقا سلطان در جریان ناآرامی‌های اخیر در ایران پرداخت و نوشت: دو خانم در دو کشور کشته شدند. ندا آقا سلطان در ایران در جریان ناآرامی‌های اخیر مورد اصابت گلوله قرار گرفت، در حالی که "مروه الشربینی " در داخل یک دادگاه آلمانی توسط 18ضربه چاقو کشته شده است. مرگ هر کدام از این دو برای خود داستانی جداگانه دارد اما کشته شدن ندا در داخل ایران به یکی از سوژه‌های [رسانه‌های] جهانی تبدیل شد اما قتل الشربینی در آلمان کاملا نادیده گرفته شده است.
بنابر این گزارش، در 20 ژوئن 2009 ندا آقا سلطان در جریان ناآرامی‌ها کشته شد. جریان ناآرامی‌های در تهران بخش عمده‌ای از رسانه‌های جهان را به خود اختصاص داده بود و بسیاری از کارشناسان و تحلیلگران انواع و اقسام تحلیل‌ها را درباره این ناآرامی‌ها مطرح کردند. مرگ ندا آقا سلطان نیز به سوژه‌ای برای این شبکه‌های خبری تبدیل شده بود.
در روز نخست ماه جولای "مروه الشربینی " یک محقق مصری که در آلمان زندگی می‌کرد در داخل یکی از دادگاه‌های آلمان در شهر "درسدن " با 18 ضره چاقو در مقابل دیدگان فرزند سه ساله خود کشته شد.
این حادثه با درگیری لفظی بین الشربینی و این مرد در پارکی در شهر درسدن شروع شد که در ادامه فرد آلمانی این زن مصری را به خاطر حجاب تروریست خطاب کرد و با حمله به او حجاب را از سر وی برداشت.در ادامه با شکایت زن به دادگاه آلمان، این فرد آلمانی محکوم به پرداخت 750 یورو می‌شود.
هنگامی که همسرالشربینی برای نجات همسرش از ضربات چاقو به کمک وی رفت توسط ماموران امنیتی دادگاه آلمان هدف شلیک گلوله قرار گرفت.
مرگ مروه توسط هیچ یک از رسانه‌های غربی گزارش نشد تا اینکه در مراسم خاکسپاری وی اعتراضات در مصر فوران کرد و به اوج خود رسید.
گزارش‌هایی که بعد از این حادثه نیر مخابره شد تنها بر روی اعتراضات تمرکز کرد و جنایتکار این حادثه را نیز فردی که دارای عقاید شخصی بوده معرفی کردند.
واقعیت آن است که رسانه‌ها هر آنچه را که در راستای منافع و دستورالعمل‌هایشان باشد، انتخاب می‌کنند.
مقایسه مرگ این دو زن نشان از آن دارد که در اروپا‌ و جوامع غربی مرگ نفر دوم [الشربینی] معنی و اهمیتی در مفاهیم تاریخی، سیاسی و اجتماعی آنها ندارد.
آلیکس دبلیو که از وی در رسانه‌ها به عنوان شخصی که دارای عقاید شخصی است یاد می‌شود و با 18 ضربه چاقو مروه را در داخل دادگاه به قتل رسانده است حاصل جامعه‌‌ای است که که وی در آن زندگی می‌کند.
قتل مروه باید این نگرانی را افزایش دهد که در طی دهه‌های اخیر و به خصوص از اواسط دهه 90 میلادی قرن گذشته نژادپرستی نهفته‌ای یا شاید غیر نهفته‌ای علیه مسلمان در حال افزایش است.
نبود یک گزارش در مورد این قتل و به صدا در نیامدن زنگ خطری که پس از این قتل شنیده نشد، کتمانی را در این جوامع غربی نشان می‌دهد که در حال فرو بردن این جوامع در خود است.
در حالی که اروپایی‌ها درباره آزادی و پذیرش دیگران سخن می‌گویند و زمانی که اروپایی‌ها درباره خطر نژادپرستی و فرقه‌گرایی در کشورهای جهان سوم حرف می‌زنند و هنگامی که اروپایی‌ها درباره سخنرانی‌های کینه‌جویانه و ضد یهودیت هشدار می‌دهند، ما نژادپرستی، تبعیض و سخنرانی‌های کینه‌ورزانه را که وجهه قانونی نیز یافته‌اند را در فرانسه، ایتالیا، هلند، آلمان، اتریش، دانمارک و دیگر کشورهای دموکراتیک می‌شنویم.
غیبت داستان مروه الشربینی از جریان عمومی رسانه‌های غربی و کوتاهی درباره آغاز بحث در مورد خطر فوری نژادپرستی ضد مسلمانان نشان از عمق مشکل داشته و آینده‌ای تاریک برای مسلمانان در اروپا را ترسیم می‌کند.
مسلمانانی نظیر ندا فقط هنگامی در داستان‌های خبری رسانه‌های غربی جلوه پیدا می‌کند که به این جریان خبری آنها که اسلام یک خطر برای آزادی است کمکی کند در حالی که مسلمانی نظیر مروه که نژادپرستی غربی‌ها را نشان می‌دهد و چالشی برای آنها به شمار می‌آید از جای داشتن در اخبار آنها باز می‌ماند.
مرگ ندا تحلیل و تفسیرهای گسترده‌ای را در رسانه‌ها به دنبال داشت حال آنکه کشته شدن مروه در رسانه‌های خبری بازتابی را نداشت و بسیاری آن را یک داستان غم‌انگیز شخصی توصیف کردند.

به نقل از : www.gomnaman313.blogfa.com

امتحان

سلام                                                                                                                               جاتون خالی رفته بودم راهپیمایی روز قدس

                         

ولی انصافا مردم با حضور میلیونیشون نشون دادن که همچنان پشت سر ولایت فقیه مقتدرانه ایستادند

                               

و از نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران تا آخرین قطره خونشان دفاع میکنند

       

واقعا جا داره که درود بفرستیم به روح بلند خمینی کبیر (رحمةالله علیه) که چنین نظام مستحکم و ولایت مداری رو پایه گذاری کرده که کل دنیا از آسیب رسوندن به اون ابراز عجز و ناتوانی کردن که البته این امر هیچوقت محقق نمیشد جز با پشتیبانی امام زمان (عج) که هنوز هم سایه رحمتشون بر سر این ملت بوده که تونستن از همه این بحران ها به سلامت عبور کنند

                     

خب وقتی انسان این چیزهارومیبینه تعجب میکنهازیک مشت آدم احمق که بایک سری خیال خام میخواهنداین دراین کشوربراندازی انجام بدهند                                                                        

مثل این میمونه که یه بچه ی 2ساله میخواد یه آدم 22ساله رو بگیره بزنه! واقعا خنده داره.              

و انسان متاسف میشهوقتی که میبینه اون آدمی که تا چند سال پیش فکر میکردیم یارو یاورامام است حالا مقابل نظام ایستاده.

 

                         

آخه بابا!! مردم با چه زبونی بگن که تو رو نمیخوان؟!                                                                                                                                      مردم آدم خائنه خودفروخته ی به دوراز آرمان های اسلام ونظام رونمیخوان                          

وقتی هم که مردم خیلی محترمانه بهش میگن:(آقا بشین سر جاتو حرف نزن) باز هم از رو نمیره .       

حالا در روز قدس این خوارج با طرفداران لاتو ارازله خودشون با لباس ها و پارچه هایی به رنگ لجن اومده بودن توی خیابون و شعارهایی رو که شیاطین غربی بهشون یاد داده بودند میدادند                        

ولی این دفعه دیگه این تو بمیری از اون تو بمیری ها نبود دیگه...                                                   

مردم چنان تو دهنی محکمی به دهن این احمق ها کوبیدن که کم مونده بود خون بالا بیارن. که بعدش هم با رنگ قهوه ای ،خودشان رو گم و گور کردند.                                                                          

امیدوارم موسوی زودتر به خودش بیاد و توبه کرده و از مردم عذرخواهی کنه و کارهای خودش رو جبران کنه فقط در این صورت میشه یه امیدهایی داشت که مردم اون رو ببخشن.                                   

حالا تو این گیرودار این مرتیکه ی سکته ای با یه من عمامه مقلد موسوی شده و با یکسری ادعاهای کذب و دروغ میخواد به نظام حمله ور بشه که البته مردم چنان تو دهنی ای بهش زدن که حالا حالاها  داره گیج میزنه...

 

             

یکی نیست که بهش بگه بابا تو که 500000 تا هم رای نیاوردی... 

 

                                       

    

تو که 300 میلیون از شهرام جزایری گرفتی خوردی...

 

                        

توکه دعامیکنی مسئول بنیاد شهید بودی...                                                                              

تو که ادعا میکنی نماینده امام بودی ...                                                                                 

برای چی میای بر علیه نظام یه سری حرف مفت میزنی ، آبروی خودت رو بیشتر از این میبری ؟

 

 

از همون اول امام تو رو و اون موسوی رو شناخته بود که شما ها رو زیاد آدم حسابتون نمیکرد            تازه که یه ذره آدم حسابتون کرده الان دارین خودتون رو میکشین که آی ما دست راست امام بودیم و فلان و بهمان.

ولی امام زمان (عج) همیشه پشتیبان این ملت بوده و هست و خواهد بود

                 

این اتفاقات فقط چهره واقعی افراد رو نمایان میکند و به ما میگوید که :

کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا  یعنی چه

بما میگوید که یزیدها،شمرها،معاویه ها،عمروعاص ها وطلحه و زبیرها هنوز هم هستند فقط با یک ورژن بالاتر.                                                                                                                               مردم در روز قدس حماسه ای رو آفریدند که در تاریخ ثبت شد تا آیندگان شاهد و قاضی اعمال ما باشند. در این امتحانات هست که مشخص میشود اگر ما در کربلا یا در نهروان بودیم طرف چه کسی بودیم

 ولایت خدا یا ولایت شیطان .

 امیدواریم که خداوند همه ما رو عاقبت بخیر بکند...انشاءالله

خدایا...                                                                                                                            بحق فرق شکافته امیرالمومنین کاری کن که ما در لحظات حساس انتخاب در سپاه امام حسین باشیم و ولایت را یاری کنیم.

انشاءالله...

                                      بزرگ تر از بی نهایت

   سلام قبل از اینکه  پست جدیدم رو شروع کنم حلول ماه مبارک رمضان رو به همه شما عزیزان تبریک عرض میکنم.                                                                                                                التماس دعا                                          

                                                 بزرگ تر از بی نهایت

         

 خدا قسمت کرد یه چند هفته ای رو رفته بودم شهرستان پیش مادربزرگم.

درمدتی که من اونجا بودم توی بیشتر کارها به ایشان کمک میکردم علاوه بر این دنبال یه سری کارهای اداری بودم که همین امر سبب خیر شد تا چند تا از دوستان و آشنایان قدیمی را ببینم.

در این مدت که مشغول این کارها بودم به نتایجی رسیدم که گفتم بد نیست شما هم اون ها رو بدونید و در زندگی بهشون عمل کنید.

اگر کاری برای کسی انجام میدید :

 

  1. خدایا برای رضای تو انجام میدهم
  2. با شورواشتیاق و خوش اخلاقی انجام بدید چون کار برای خداست
  3. بی نقص ، کامل و بدون ماس مالی انجام بدید چون کار برای خداست
  4. بدون غر زدن ، چون کار برای خداست
  5. به موقع ، چون کار خیر باید اول وقت انجام شود
  6. انتظار دریافت مزد را نداشته باشید حتی اگر هم بابت او نکار مزدی به شما دادند باز هم باید نیت شما رضای خدا باشد
  7. اگر در اون کار ناملایماتی به شما رسید ناراحت و ناامید نشوید ، چون طرف حساب شما خداست نه اون کسی که شما اون کار رو برایش انجام میدهید
  8. اگر در انجام کاری دیگران به شما کمک کردند که چه بهتر ، اگر نکردند انتظار کمک آنها را نداشته باشید.  فستبقوا الخیرات  (مگر در بعضی کارهای خاص که جز با کمک دیگران انجام نمیشود)
  9. هرگز انتظار نداشته باشید که از شما تشکر یا قدردانی بشود حتی با یک لبخند.
  10. اگر کار خیری انجام دادید حتی برای خدا سعی نکنید که همه عالم و آدم بفهمند که شما فلان کار را انجام داده اید.چراکه از ارزش و اعتبار معنوی کار شما کاسته خواهد شد.
  11. اما مورد آخر که تقریبا تکراری هم است و دلیلش اهمیت بسیار زیاد اونه ، این است که: همه کارها فقط برای خدا ...

 

در ضمن این رو هم بدونید که فقط با عمل کردن است که شما میتوانید نتایج این فرمول ها رو در زندگی خودتون ببینید.

اون وقت است که درهای بسته ، همگی خودشان به روی شما باز خواهند شد.

             

اون وقت است که در بن بست های زندگی ، راه ها در برابر شما نمایان خواهند شد.

      

واما یک مطلب خیلی خیلی مهم :

و آن اینکه فکر نکنید که این افراد هستند که گره مشکلات شما را بازمیکنند  .

وقتی شما میگوئید * خدایا این کار را به تو واگذار کردم * مطمئن باشید که آن کار به نحو احسن و با بهترین نتیجه انجام خواهد شد.چراکه *خداوند برای بنده اش کافیست*.

وقتی شما انجام کاری را به خدا واگذار میکنید با چشم خود میبینید که تمامی عوامل دست به دست هم میدهند تا شما کارتان را به خوبی انجام دهید.

مثلا : راهنمایی یک فروشنده برای خرید یک کالا ، دیدن اتفاقی یک دوست در خیابان که به نوعی باعث تسریع در انجام کار شما میشود ، دیدن یک مطلب مرتبط با کار شما در مجله یا یک کتاب یا شنیدن آن در رادیو یا تلوزیون و هزاران هزار عامل دیگر که که به اذن خدا مامور شده اند که در این کار به شما کمک کنند تا کار شما هرچه بهتر انجام شود.

پس همیشه در زندگی این دو مطلب را به یاد داشته باشید تا زندگیتان با برکت تر شود و وجود خدا را بیشتر احساس کنید :

 

  1. همه کارها فقط برای خدا
  2. خدایا این کار را به تو واگذار کردم چراکه تو خالق منی و برای بنده ات کفایت میکنی .

 

و سخن آخر هم اینکه :

هرگز دست از تلاش و کوشش برنداشته و نا امید نشوید چراکه

   رحمت خدا نزدیک خواهد بود

انشاءالله...

                                             ارادتمند شما : محمد حسین کلائی

     

فرصتی دیگر                                                  

                 

    Image and video hosting by TinyPic

                                                           

 بازهم رمضان و بازهم یک مهمانی بزرگ و بازهم یک فرصتی دیگر...

 

فرصتی برای بازگشت

بازگشت !؟

بازگشت به کجا ؟

به راستی میدانی که خدا تو را به کجا میخواند؟!

خدا تو را به سوی خودش می خواند

 به خودش !؟

آری به خودش

چطور می توان بسوی خدا برگشت ؟

نمی دانی !؟

آنقدر از خدا دور شدی ، که نمی دانی چطور باید بسوی او بازگردی ؟!

بسیار ساده است

ساده تر از آنکه فکرش را بکنی

او خود می فرماید : نَحنُ اقرَبُ مِن حَبلِ الوَرید (ما به شما از رگ گردن نزدیکتریم)

!!!

پس چرا من خدا حس نمی کنم؟

برای اینکه تو از خودت هم دور شدی

!!!

مگر نه این است که : مَن عَرَفَ نَفسَه فقد عَرَفَ رَبَّه (هرکس خود را بشناسد خدا را شناخته)

رمضان فرصت خوبی ست

پس تأمّل برای چه ؟

فرصت ها به سرعت می گذرند و به کندی باز می گردند (امام حسین ع)

امّا هنوز فرصت باقی ست

 رمضان همه شرایط را محیّا کرده است

تمامی دشمنان قسم خورده انسان در غل و زنجیر بسر میبرند

پس بهانه ای هم باقی نمی ماند

تنها یک جرقه

و آنگاه یک انفجار بزرگ از " نور حکمت " در درون تو

و آن جرقه ، عضم توست

     بسم الله...

 

                ماه مهمانی خدا بر مهمانان خدا مبارکباد

                                         التماس دعا

محمد حسین کلائی

 تولد امام زمان (عليه السلام)

دوازدهمين پيشواي معصوم (ع)، حضرت حجة بن الحسن المهدي امام زمان (عج)، در نيمه شعبان سال 255 هجري در شهر سامّراء ديده به جهان گشود. او همنام پيامبر اسلام(ص) و هم كنيه آن حضرت (ابوالقاسم) است. پدر بزرگوارش، پيشواي يازدهم، حضرت امام حسن عسكري ع و مادرش بانوي گرامي، «نرجس» است كه به نام ريحانه، سوسن، صفيل نيز از او ياد شده است. نرجس خاتون از نظر فضيلت و معنويت تا آن حد والا بود كه «حكيم» خواهر امام هادي ع كه خود ازبانوان عاليقدر خاندان امامت بود، او را سر آمد و سرور خاندان خويش و خود را خدمتگزار او ميناميد.
امام زمان (عليه السلام) در چه شرايطي و چگونه متولد شدند؟
شرايط زمان تولد امام زمان (عليه السلام) شرايط عادي نبود، زيرا طبق روايات منقول از پيامبر اسلام (صلي الله عليه وآله وسلم) مهدي آل محمد (عليه السلام)ـ آن كه ستمگران را نابود و زمين را پر از عدل و داد مي كند ـ فرزند امام حسن عسكري (عليه السلام) است. از اين رو دستگاه خلافت عباسي امام حسن عسكري (عليه السلام) را در شهر سامرا تحت نظر داشت، و منتظر بود تا اگر فرزندي از ايشان به دنيا آيد، او را بكشد، همان گونه كه فرعون، در كمين بود تا اگر حضرت موسي (عليه السلام) به دنيا آيد، او را به قتل برساند. در اين شرايط خفقان و غير عادي، حضرت مهدي (عليه السلام) مخفيانه به دنيا آمدند.
جريان تولد حضرت را حكيمه خاتون، دختر امام جواد (عليه السلام) و عمه ي امام حسن عسكري (عليه السلام) اين گونه بازگو كرده است: «ابو محمد امام حسن عسكري (عليه السلام)شخصي را دنبال من فرستاد كه امشب ـ شب نيمه ي شعبان ـ براي افطار نزد ما بيا، زيرا خداوند امشب حجتش را آشكار مي كند. پرسيدم اين مولود از چه كسي است؟ حضرت فرمود: از نرجس خاتون. عرض كردم: من در نرجس خاتون آثار بارداري نمي بينم حضرت فرمود: موضوع همين است كه گفتم.
من در حالي كه نشسته بودم، نرجس آمد و كفش مرا از پايم بيرون آورد و فرمود: بانوي من حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوي من و خانواده ام هستي. او از سخن من تعجب كرد و ناراحت شد و فرمود: اين چه سخني است؟ گفتم: خداوند در اين شب به تو فرزندي عطا مي كند كه سرور و آقاي دنيا و آخرت خواهد شد. نرجس خاتون از اين سخن من خجالت كشيد.
بعد از افطار و نماز عشا به بستر رفتم. چون پاسي از نيمه ي شب گذشت، برخاستم و نماز شب را به جا آوردم، بعداز تعقيب نماز به خواب رفتم و دوباره بيدار شدم. در اين هنگام، نرجس نيز بيدار شد و نماز شب را به جا آورد. سپس از اتاق بيرون رفتم، تا از طلوع فجر باخبر شوم; ديدم فجر اول طلوع كرده و نرجس در خواب است. در اين حال، به ذهنم خطور كرد كه چرا حجت خدا آشكار نشد؟! نزديك بود شكي در دلم ايجاد شود كه ناگهان حضرت امام حسن عسكري (عليه السلام) از اتاق مجاور صدا زدند: اي عمه! شتاب مكن كه موعود نزديك است. من مشغول خواندن سوره «الم سجده» و «يس» شدم. در اين هنگام ناگهان نرجس خاتون با ناراحتي از خواب بيدار شد. من او را به سينه چسباندم و نام خدا را بر زبان جاري كردم. امام حسن عسكري (عليه السلام) فرمود: سوره ي قدر را برايش بخوان. آن سوره را خواندم و از نرجس پرسيدم: حالت چطور است؟ گفت: آنچه مولايت فرموده بود ظاهر شد. من دوباره سوره ي قدر را خواندم. كودك نيز در شكم مادر، همراه من سوره ي قدر را خواند كه من ترسيدم. در اين هنگام پرده ي نوري ميان من و او كشيده شد، ناگاه متوجه شدم كودك ولادت يافته است. چون جامه را از روي نرجس برداشتم، آن مولود سر به سجده گذاشته و مشغول ذكر خدا بود. هنگامي كه او را برگرفتم، ديدم پاك و پاكيزه است. در اين موقع حضرت امام حسن عسكري (عليه السلام) صدا زدند: عمه! فرزندم را نزد من بياور. وقتي نوزاد را نزد حضرت بردم، وي را در آغوش گرفت، و بر دست و چشم كودك دست كشيد و در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه گفت و فرمود: فرزندم! سخن بگو! پس آن طفل گفت:

« اشهد انّ لا اله الا الله و اشهد انّ محمداً رسول الله »
 پس از آن به امامت اميرالمؤمنين (عليه السلام) و ساير امامان معصوم (عليهم السلام) شهادت داد و چون به نام خود رسيد فرمود:
« اللهم انجزلي وعدي و اتمم لي امري و ثبت و طأتي واملاء الارض بي عدلا و قسطاً »
 « پروردگارا! وعده ي مرا قطعي گردان و امر مرا به اتمام رسان، و مرا ثابت قدم بدار، و زمين را به وسيله ي من از عدل و داد پر كن.»
در روايت ديگري آمده است: چون حضرت مهدي (عليه السلام) متولّد شد، نوري از او ساطع گرديد كه به آفاق آسمان پهن شد، و مرغان سفيد را ديدم كه از آسمان به زير مي آمدند و بال هاي خود را بر سر و روي و بدن آن حضرت مي ماليدند و پرواز مي كردند. پس امام حسن عسكري (عليه السلام) مرا آواز داد كه اي عمه! فرزند را برگير و نزد من بياور، چون برگرفتم، او را ختنه كرده و ناف بريده و پاك و پاكيزه يافتم و بر ذراع راستش نوشته شده بود:
«جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقاً»
 بحارالانوار، ج 51، ص 19، منتهي الامال، ج 2، ص 285، غيبت شيخ طوسي ص 141.

 

امام زمان (عج) در مذاهب ديگر

سيري‌ گذرا در كتب‌ مقدسه‌ اديان‌ و مذاهب‌ مختلف‌ جهان، هر پژوهشگر با انصافي‌ را به‌ پذيرش‌ اين‌ حقيقت‌ ناگزير مي‌سازد كه‌ اعتقاد به‌ ظهور مصلحي‌ كه‌ در آخرالزمان‌ ظهور كرده، جهان‌ را پُر از عدل‌ و داد خواهد كرد، يك‌ اعتقاد جهاني‌ و همگاني‌ است‌ و همه‌ پيامبران‌ از طرف‌ آفريدگار توانا به‌ قوم‌ خود نويد داده اند كه‌ سرانجام‌ مصلحي‌ غيبي‌ ظهور كرده، طومار جنايتها و خيانتها را در هم‌ پيچيده‌ حكومت‌ واحد جهاني‌ را بر اساس‌ عدالت‌ و آزادي‌ واقعي‌ بنياد خواهد نهاد. از اين‌ رهگذر پيروان‌ راستين‌ همه‌ اديان‌ آسماني‌ در انتظار آن‌ مصلح‌ بزرگ‌ دقيقه‌ شماري‌ مي‌كنند و نويد ظهور آن‌ انقلابگر پيروز در همه‌ كتابهائي‌ كه‌ از نظر پيروانشان‌ كتاب‌ آسماني  شناخته‌ مي‌شود، يافت‌ مي‌شود، كه‌ در اينجا به‌ چند نمونه‌ كوتاه‌ اشاره‌ مي‌كنيم:
1 - زبـور:
قرآن‌ كريم‌ تعبيري‌ را از زبور نقل‌ مي‌كند كه‌ در زبور فعلي‌ عينا‌ موجود است. قرآن‌ كريم‌ مي‌فرمايد:
« وَ لَقَد كَتَبنا في‌ الزَبور مِن‌ بَعد الذِكر انَ‌ الارضَ‌ يرثُها عباديَ‌ الصالحونَ. » 1
« علاوه‌ بر ذكر(تورات) در زبور نيز نوشتيم‌ كه‌ بندگان‌ صالح‌ من‌ وارث‌ زمين‌ خواهند شد. »
و اينك‌ متن‌ زبور:
«  زيرا كه‌ شريران‌ منقطع‌ خواهند شد، و اما منتظران‌ خداوند، وارث‌ زمين‌ خواهند شد. هان‌ بعد از اندك‌ زماني‌ شرير نخواهد بود، در مكانش‌ تا‌مل‌ خواهي‌ كرد و نخواهد بود. و اما حليمان‌  وارث‌ زمين‌ خواهند شد...زيرا كه‌ بازوان‌ شرير شكسته‌ خواهد شد. و اما صالحان‌ را خداوند تا‌ييد مي‌كند. خداوند روزهاي‌ كاملان‌ را مي‌داند و ميراث‌ آنها خواهد بود، تا ابد الاباد. » 2
و در جاي‌ ديگر مي‌فرمايد:
« قومها را به‌ انصاف‌ داوري‌ خواهد كرد. آسمان‌ شادي‌ كند و زمين‌ مسرور گردد. دريا و پري‌ آن‌ غرش‌ نمايند. صحرا و هر چه‌ در آن‌ است‌ به وجد آيد. آنگاه‌ تمام‌ درختان‌ جنگل‌ ترنم‌ خواهند نمود به‌ حضور خداوند. زيرا كه‌ مي‌آيد. زيرا كه‌ براي‌ داوري‌ جهان‌ مي‌آيد. رُبع‌ مسكون‌ را به‌ انصاف‌ داوري‌ خواهد كرد. » 3 نويدهاي‌ مصلح‌ غيبي‌ در زبور بسيار فراوان‌ است، طالبين‌ مي‌توانند به‌ متن‌ مزامير كه‌ در ضمن‌ عهد عتيق چاپ‌ شده، مراجعه‌ فرمايند.
2 – تـورات‌:
نويدهاي‌ مصلحي‌ كه‌ در آخرالزمان‌ ظهور كرده‌ جهان‌ را پر از عدل‌ و داد كند. در تورات‌ و ديگر كتابهاي‌ مندرج‌ در عهد عتيق بسيار فراوان‌ است‌ كه‌ به‌ سه‌ نمونه‌ كوتاه‌ بسنده‌ مي‌كنيم: در  كتاب‌ اشعيا نبي‌ مي‌خوانيم:
« مسكينان‌ را به‌ عدالت‌ داوري‌ خواهد كرد...گرگ‌ با بره‌ سكونت‌ خواهد كرد، پلنگ‌ با بزغاله‌ خواهد خوابيد...و در تمامي‌ كوه‌ مقدس‌ من، ضرر و فسادي‌ نخواهند كرد، زيرا كه‌ جهان‌ از  معرفت‌ خداوند پر خواهد شد. » 4
و در كتاب‌ دانيال‌ نبي‌ مي‌خوانيم‌ كه‌ خداوند خطاب‌ به‌ حضرت‌ دانيال‌ مي‌فرمايد:
« و در آن‌ زمان‌ ميكائيل، امير عظيمي‌ كه‌ براي‌ پسران‌ قوم‌ تو ايستاده (قائم) است‌ خواهد برخاست...و بسياري‌ از انكه‌ در خاك‌ زمين‌ خوابيده‌اند، بيدار خواهند شد...انكه‌ بسياري‌ را به‌  عدالت‌ رهبري‌ مي‌نمايند مانند ستارگان‌ خواهند بود تا ابدالاباد. اما تو اي‌ دانيال! كلام‌ را مخفي‌ دار و كتاب‌ را تا آن‌ زمان‌ مهر كن. بسياري‌ به‌ سرعت‌ تردد خواهند نمود... خوشا بحال‌  آنان‌ كه‌ انتظار كشند. » 5
و در كتاب‌ حبقوق‌ نبي‌ آمده‌ است:
« اگر چه‌ تا‌خير نمايد برايش‌ منتظر باش، زيرا كه‌ البته‌ خواهد آمد و درنگ‌ نخواهد كرد...بلكه‌ جميع‌ امتها را نزد خود جمع‌ مي‌كند و تمامي‌ قوم‌ها را براي‌ خويشتن‌ فراهم‌ مي‌آورد. » 6
3 – انجيـل:‌
بيشتر نويدهاي‌ انجيل‌ به‌ تعبير « پسر انسان » است، كه‌ اين‌ تعبير طبق‌ نوشته‌ مسترهاكس‌ آمريكائي، بيش‌ از 80 بار در انجيل‌ و ملحقات‌ آن‌ (عهد جديد) تكرار شده‌ كه‌ فقط‌ 30 مورد آن‌
 با حضرت‌ عيسي‌ (ع) قابل‌ تطبيق‌ است 7 و 50 مورد ديگر آن‌ از نجات‌ دهنده‌اي‌ سخن‌ مي‌گويد كه‌ در آخرالزمان‌ ظهور خواهد كرد. عيسي‌ (ع) نيز با او خواهد آمد. و او را جلال خواهد
 داد. و اينك‌ چند نمونه‌ از متن‌ اناجيل:
« همچنانكه‌ برق‌ از مشرق‌ ساطع‌ شده‌ تا به‌ مغرب‌ ظاهر مي‌شود، ظهور پسر انسان‌ نيز چنين‌ خواهد شد...انگاه‌ علامت‌ پسر انسان‌ در آسمان‌ پديد گردد و در آن‌ وقت‌ جميع‌ طوايف‌  زمين‌ سينه‌ زني‌ كند و پسر انسان‌ را ببينند كه‌ برابرهاي‌ آسمان‌ با قوت‌ و جلال‌ مي‌آيد... اما از آن‌ روز و ساعت‌ هيچكس‌ اط‌لاع‌ ندارد، حتي‌ ملائكه‌ آسماني...لهذا شما نيز حاضر  باشيد، زيرا در ساعتي‌ كه‌ گمان‌ نبريد پسر انسان‌ مي‌آيد. » 8
و در جاي ديگري مي گويد:
« در آن‌ وقت‌ فرشتگان‌ خود را از جهات‌ اربعه‌ از انتهاي‌ زمين‌ تا به‌ اقصاي‌ فلك‌ فراهم‌ خواهد آورد...ولي‌ از آن‌ روز و ساعت‌ غير از پدر هيچكس‌ اط‌لاع‌ ندارد، نه‌ فرشتگان‌ در آسمان‌ و نه‌  پسر هم، پس‌ بر حذر باشيد و بيدار شده‌ دعا كنيد، زيرا نمي‌دانيد كه‌ آن‌ وقت‌ كي‌ مي‌شود. » 9
و نيز مي فرمايد:
« كمرهاي‌ خود را بسته، چراغهاي‌ خود را افروخته‌ بداريد...خوشا به‌ حال‌ آن‌ غلامان‌ كه‌ آقاي‌ ايشان‌ چون‌ آيد ايشان‌ را بيدار يابد...پس‌ شما نيز مستعد‌ باشيد، زيرا در ساعتي‌ كه‌ گمان‌  نبريد پسر انسان‌ مي‌آيد. » 10
4 - كتب‌ مقدّسه‌ هندوها:
در كتب‌ مقدسه‌اي‌ كه‌ در ميان‌ هندوها به‌ عنوان‌ كتاب‌ آسماني شناخته‌ شده: اشارات‌ فراواني، به‌ مصلح‌ آسماني‌ منتظر هست‌ كه‌ به‌ چند نمونه‌ بسنده‌ مي‌كنيم:
« كالكي، مظهر دهم‌ و يشنو، در انقضاي‌ كلي‌ يا عصر آهن‌ سوار بر اسب‌ سفيدي‌ در حاليكه‌ شمشير برهنه‌ درخشاني‌ به‌ صورت‌ ستاره‌ دنباله‌ دار در دست‌ دارد، ظاهر مي‌شود، و  شريران‌ را تماما‌ هلاك‌ مي‌سازد و خلقت‌ را از نو تجديد، و پاكي‌ را رجعت‌ خواهد داد. » 11
و در جاي ديگري مي گويد:
« دور دنيا تمام‌ شود به‌ پادشاه‌ عادلي‌ در آخرالزمان‌ كه‌ پيشواي‌ ملائكه‌ و پريان‌ و آدميان‌ باشد. حق‌ و راستي‌ با او باشد. آنچه‌ در درياها و زمينها و كوهها پنهان‌ باشد، همه‌ را به‌ دست‌  آورد و از آسمانها و زمين‌ آنچه‌ باشد خبر مي‌دهد. از او بزرگتر كسي‌ به‌ دنيا نيايد. » 12
و نيز در جاي ديگري مي گويد:
« پادشاهي‌ و دولت‌ دنيا به‌ فرزند سيد خلائق‌ در دو جهان‌ (كشن) تمام‌ شود و كسي‌ باشد كه‌ بر كوههاي‌ مشرق‌ و مغرب‌ حكم‌ براند و فرمان‌ كند و برابرها سوار شود و فرشتگان‌  كاركنان‌ او باشند، جن‌ و انس‌ در خدمت‌ او شوند و از سودان كه‌ زير خط‌ استوا است‌ تا سرزمين‌ تسعين كه‌ زير قطب‌ شمالي‌ است، و ماورا‌ بحار را صاحب‌ شود و دين‌ خدا زنده‌ گردد. و  نام‌ او « ايستاده » (قائم) باشد و خداشناسي‌ باشد. » 13
5 - كتب‌ مقدّسه‌ مانـويه:‌
در كتاب‌ « شابوهرگان » كتاب‌ مقدس‌ مانويه، نام‌ « خردشهر ايزد » آمده‌ كه‌ بايد در آخرالزمان‌ ظهور كند و عدالت‌ را در جهان‌ بگسترد. همچنين‌ در تعاليم‌ ماني‌ از مرد بزرگواري‌ بحث شده  كه دوازده جانشين دارد و بوسيله آنها ارواحي كه شايستگي دارند به‌ بهشت‌ راه‌ مي‌يابند. 14
6 - كتب‌ مقدسه‌ زردشتيان‌:
موعود آخرالزمان‌ در اوستا « استوت‌ ارت » يا « سوشيانت » ناميده‌ مي‌شود، كه‌ در پهلوي‌ « سوشيانس » گويند. سوشيانس‌ به‌ معناي‌ سودمند است‌ و در گاتها به‌ معناي‌ رهاننده‌ يا نجات‌ دهنده‌ ذكر شده‌ است. در منابع‌ زردشتي‌ هر كجا سوشيانت‌ مطلق‌ آمده، آخرين‌ موعود اراده‌ شده‌ است.  نويدهاي‌ مربوط‌ به‌ موعود آخرالزمان‌ در متن‌ اوستا موجود است‌ و در ميان‌ منابع‌ زردشتي‌ در كتاب‌ هفتم‌ دينكرد بيش‌ از همه‌ از ظهور سوشيانت‌ بحث‌ شده‌ است:
« چاره‌ و درمان‌ جميع‌ دردها و رنجها با اوست، رنج‌ و بيماري‌ و پيري‌ و ظلم‌ و بي ديني‌ و فساد را ريشه‌ كن‌ سازد. مردمان‌ ناپاك‌ را نابود سازد و همه‌ آنها را براندازد. » 15
و در جاي ديگري مي گويد:
« سوشيانت‌ (نجات‌ دهنده‌ بزرگ) دين‌ را به‌ جهان‌ رواج‌ دهد، فقر و تنگدستي‌ را ريشه‌ كن‌ سازد، ايزدان‌ را از دست‌ اهريمنان‌ نجات‌ داده، مردم‌ جهان‌ را همفكر و هم‌ گفتار و هم‌ كردار  سازد. » 16
7 – جيـن‌هـا:
در كتب‌ مقدسه‌ جين‌ها آمده‌ است:
« هنگامي‌ كه‌ فساد و انحطاط‌ و تباهي‌ جهان‌ را فرا گيرد شخص‌ كاملي‌ كه‌ آن‌ را « تيرتنگو » (نويد دهنده) گويند، ظهور كرده، تباهي‌ را از بين‌ مي‌برد و پاكي‌ و صافي‌ را از نو برقرار  مي‌سازد. » 17
8 - برهمائيان:‌
در كتب‌ مقدسه‌ برهمائيان‌ از ظهور « ويشنو » نويدهاي‌ فراواني‌ هست:
« ويشنو در ميان‌ مردم‌ ظاهر مي‌گردد...او از همه‌ كس‌ قويتر و نيرومندتر است... در يك‌ دستِ‌ ويشنو شمشيري‌ به‌ مانند ستاره‌ دنباله‌ دار و در دست‌ ديگر انگشتري‌ درخشنده‌ دارد.  هنگام‌ ظهور وي، خورشيد و ماه‌ تاريك‌ مي‌شوند و زمين‌ خواهد لرزيد. » 18
9 - چينيان:‌
در « مهابهارت » يك‌ فصل‌ تمام‌ به‌ « كريشنا » اختصاص‌ داده‌ شده، و « بهگود گيتا » شرح‌ و بسط‌ همان‌ فصل‌ است. در « مهابهارت » پس‌ از تقديس‌ فراوان‌ از كريشنا چنين‌ آمده‌ است:
« كريشنا ظهور كرده‌ جهان‌ را نجات‌ مي‌دهد. » 19
10 - ملل‌ مختلف‌ جهان:‌
پس‌ از يك‌ بررسي‌ عميق‌ در تاريخ‌ زندگي‌ و اعتقادات‌ ملل‌ مختلف‌ جهان‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ مي‌رسيم‌ كه‌ همه‌ ملل‌ مختلف‌ بر اساس‌ اعتقاداتي‌ كه‌ از كتابهاي‌ مذهبي‌ يا رجال‌ ديني‌ خود فرا
 گرفته‌اند، در انتظار مصلحي‌ هستند كه‌ در آخرالزمان‌ ظهور كرده‌ جهان‌ را پر از عدل‌ و داد خواهد نمود: اسن‌ها، اسلاوها، سلت‌ها، ژرمنها، اهالي‌ صربستان‌ و اقوام‌ اسكانديناوي‌ در انتظار ظهور موعودهائي‌ به‌ نامهاي‌ مختلف، چون: « آرتور »، « اودين »، « كالويبرك »، « ماركوكراليويچ »،  « بوخص »، « بوريان‌ بورويهم » و عناوين‌ ديگر، مي‌باشند كه‌ معتقدند موعودهايشان‌ روزي‌ ظهور كرده، به‌ جنايتها و خيانتهاي‌ جهان‌ خاتمه‌ داده، عدالت‌ و داد را در جهان‌ گسترش‌ خواهند  داد.     
================================================
پینوشتها
================================================
1 - انبيا 105
2 - مزامير، مزمور 37،
3-  مزامير، مزبور 96
4 - كتاب اشعيا نبي فصل 11
5 -كتاب دانيال نبي فصل 12
6 - كتاب حبقوق نبي فصل 2
7-  قاموس مقدس ص 219
8-  انجيل متي فصل 24
9-  انجيل مرقس فصل 13
10-  انجيل لوقا فصل 12
11-  اوپانشياد ص 737
12-  باسك از كتب مقدسه هندوها
13-  شاكموني از كتب مقدسه هندوها
14-  شابوهرگان ترجمه مولر
15-  سوشيانت ص 104
16- جاماسب نامه ص 121
17-  اوپانيشاد مقدمه ص 54
18-  ريك ودا ماندالاي 4، 16 و 24
19-  اوپانيشاد ص 647

 

حديث بناى مسجد جمكران

مرحوم محدث نورى در كتاب "نجم الثاقب" چنين آورده است :

شيخ فاضل حسن‏بن محمدبن حسن قمى، معاصر شيخ صدوق در "تاريخ قم" نقل كرده از كتاب "مونس‏الحزين فى معرفة الحق واليقين" از مصنفات شيخ ابى جعفر محمدبن بابويه قمى به اين عبارت: باب بناى مسجد جمكران از قول حضرت امام محمد مهدى عليه صلوات‏اللَّه الرحمن؛ سبب بناى مسجد مقدّس جمكران و عمارت آن به قول امام‏عليه‏السلام اين بوده است كه شيخ عفيف صالح حسن‏بن مثله جمكرانى‏رحمةاللَّه مى‏گويد كه: من شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارك رمضان سنه ثلث و تسعين

در سراى خود خفته بودم كه ناگاه جماعتى از مردم به درِ سراى من آمدند. نصفى از شب گذشته مرا بيدار كردند و گفتند: برخيز و طلب امام محمد مهدى صاحب الزمان - صلوات اللَّه عليه - را اجابت كن كه ترا مى‏خواند

حسن گفت: من برخاستم، به هم برآمدم و آماده شدم. گفتم: بگذاريد تا پيراهن بپوشم:

آواز آمد كه "هو ما كان قميصك؛ پيراهن ببر مكن كه از تو نيست". دست فرا كردم و سراويل خود را برگرفتم

آواز آمد كه "ليس ذلك منك، فخد سراويلك" يعنى آن سراويل كه بر گرفتى از تو نيست، از آن خود برگير. آن را انداختم و از خود برگرفتم و پوشيدم و طلب كليد درِ سراى كردم:

آواز آمد كه "الباب مفتوح"، چون به در سراى آمدم، جماعتى از بزرگان را ديدم، سلام كردم و جواب دادند و ترحيب كردند. (يعنى مرحبا گفتند) مرا بياوردند تا بدان جايگاه كه اكنون مسجد است. چون نيك بنگريدم تختى ديدم نهاده، و فرشى نيكو بر آن تخت گسترده، و بالشهاى نيكو نهاده، و جوانى سى ساله بر آن تخت تكيه بر چهار بالش كرده، و پيرى پيش او نشسته و كتابى در دست گرفته و بر آن جوان مى‏خواند، و فزون از شصت مرد، بر اين زمين بر گِرد او نماز مى‏كنند كه بعضى جامه‏هاى سفيد و بعضى جامه‏هاى سبز داشتند و آن پير، حضرت خضر بود. پس آن پير مرا نشاند.:

حضرت امام‏عليه‏السلام مرا به نام خود خواند و گفت: برو و حسن مسلم را بگو كه تو چند سال است كه عمارت اين زمين مى‏كنى و مى‏كارى و ما خراب مى‏كنيم و پنج سال است كه زراعت مى‏كنى و امسال ديگر باره باز گرفتى و عمارتش مى‏كنى، رخصت نيست كه تو در اين زمين ديگر باره زراعت كنى، بايد هر انتفاع كه از اين زمين برگرفته‏اى رد كنى تابدين موضع مسجد بنا كنند؛ و بگو حسن مسلم را كه: اين زمين شريفى است و حق تعالى اين زمين را از زمين‏هاى ديگر برگزيده است و شريف كرده و تو آن را زمين خود گرفتى. و دو پسر جوان خداى عزوجل از تو باز ستاند و تو تنبيه نشدى و اگر نه چنين كنى، آزار وى به تو رسد آنچه كه تو از آن آگاه نباشى

حسن مثله گفت: يا سيدى و مولاى! مرا در اين نشانى بايد كه جماعت سخن بى نشان و حجت نشنوند و قول مرا مصدَّق ندارند

گفت: "انا سنعلم هناك" ما در اينجا علامتى بگذاريم تا تصديق قول تو باشد. تو برو و رسالت ما بگذار، و به نزديك سيد ابوالحسن رو و بگو تا برخيزد و بيايد و آن مرد را حاضر كند و انتفاع چند ساله كه گرفته است، از او طلب كند و بستاند و به ديگران دهد تا بناى مسجد بنهند، و باقى وجوه از رهق به ناحيه اردهال كه ملك ماست بيارد و مسجد را تمام كند. و يك نيمه رهق را وقف كرديم بر اين مسجد كه هر ساله وجوه آن را بياورند و صرف عمارت مسجد بكنند؛ و مردم را بگو تا رغبت بكنند بدين موضع، و آن را عزيز دارند، و چهار ركعت نماز اينجا بگزارند: دو ركعت تحيت مسجد، در هر ركعتى يك بار الحمد و هفت بار "قل هواللَّه احد" و تسبيح ركوع و سجود هفت بار بگويند و دو ركعت نماز امام صاحب الزمان‏عليه‏السلام بگزارند بر اين نسق، چون فاتحه خوانَد و به "اياك نعبد و اياك نستعين" رسد، صد بار آن را بگويد و بعد از آن فاتحه را تا آخر بخواند و ركعت دوم را نيز، به همين طريق بگزارد و در ركوع و سجود هفت بار تسبيح بگويد و چون نمازش را تمام كرد تهليل بگويد و تسبيح فاطمه زهراعليهاالسلام، و چون از تسبيح فارغ شود سر به سجده نهد و صد بار صلوات بر پيغمبر و آلش - صلوات اللَّه عليهم - بفرستد. و اين نقل از لفظ مبارك امام‏عليه‏السلام است كه "فمن صلّيهما فكأنّما صلّى في البيت العتيق" يعنى هر كه اين دو ركعت نماز را بگزارد، چنان باشد كه دو ركعت نماز در كعبه گزارده است:

حسن مثله جمكرانى گفت كه: من چون اين سخن بشنيدم با خويشتن گفتم كه: گويا اين موضع است كه تو مى‏پندارى "إنّما هذا المسجد للإمام صاحب الزمان" و اشارت بدان جوان كردم كه در چهار بالش نشسته بود. پس آن جوان به من اشارت كرد كه برو. من بيامدم و چون پاره‏اى راه را بيامدم، ديگر باره مرا باز خواندند و گفتند::

بزى در گله جعفر كاشانى راعى است، بايد آن بز را بخرى، اگر مردم ده بها نهند بخر و اگر نه، تو از خاصه خود بده، و آن بز را فردا شب بياور و بدين موضع بكش. و روز هجدهم ماه مبارك رمضان، گوشت آن بز را بر بيماران و كسى كه علتى داشته باشد سخت، انفاق كن كه حق تعالى همه را شفا دهد، و بز ابلق است و موهاى بسيار دارد و هفت علامت دارد: سه بر جانبى و چهار بر جانبى (كذو الدرهم  سياه و سفيد همچون درمها) پس رفتم، مرا ديگر باره باز گردانيد و گفت: هفتاد روز يا هفت روز ما اينجائيم، اگر بر هفت روز حمل كنى دليل كند بر شب قدر كه بيست و سيم است و اگر بر هفتاد حمل كنى شب بيست و پنجم ذى القعدة الحرام بُود كه روزى بزرگوار است

پس حسن مثله گفت: من بيامدم و تا خانه آمدم و همه شب در آن انديشه بودم تا صبح اثر كرد. فرض بگزاردم و نزديك على المنذر آمدم و آن احوال با وى بگفتم. او با من بيامد و رفتيم بدان جايگاه كه مرا شب برده بودند. پس گفت: باللَّه نشان و علامتى كه امام‏عليه‏السلام مرا گفت يكى اين است كه زنجيرها و ميخها اينجا ظاهر است.:

پس به نزديك سيد ابوالحسن الرضا شديم، چون به در سراى وى برسيديم، خَدَم و حَشَم وى را ديديم كه مرا گفتند: از سحرگاه سيد ابوالحسن در انتظار تو است. تو از جمكرانى؟ گفتم: بلى:

من در حال به درون رفتم و سلام كردم و خدمت كردم، جواب نيكو داد و اعزاز كرد و مرا به تمكين نشاند و پيش از آنكه من حديث كنم مرا گفت: اى حسن مثله! من خفته بودم كه در خواب شخصى مرا گفت: مردى حسن مثله نام، از جمكران پيش تو آيد بامداد، بايد آنچه گويد سخن او را مصدّق دارى و بر قول او اعتماد كنى كه سخن او سخن ماست و بايد كه قول او را رد نگردانى. از خواب بيدار شدم و تا اين ساعت منتظر تو بودم.

حسن مثله احوال را به شرح با وى بگفت، در حال بفرمود تا زين بر اسبها نهادند و سوار شدند. چون به نزديك ده رسيدند، جعفر راعى، گله بر كنار راه داشت. حسن مثله در ميان گله رفت و آن بز از پس همه گوسفندان مى‏آمد، پيش حسن مثله دويد و او آن بز را گرفت و چون خواست كه بهاى آن بدهد و بز را بياورد، جعفر راعى سوگند ياد كرد كه من هرگز اين بز را نديده‏ام و هرگز در گله من نبوده است و امروز است كه او را مى‏بينم و هر چند مى‏خواهم كه اين بز را بگيرم ميسر نمى‏شود و اكنون كه پيش  آمد

پس بز را همچنان كه سيد فرموده بود در آن جايگاه آوردند، و بكشتند و سيد ابوالحسن الرضا بدين موضع آمدند، و حسن مسلم را حاضر كردند، و انتفاع از او بستدند و وجوه رهق را بياوردند و مسجد جمكران را به چوب بپوشانيدند و سيد ابوالحسن الرضا زنجيرها و ميخها را به قم برد و در سراى خود گذاشت، و همه بيماران و صاحب علّتان مى‏رفتند و خود را در زنجير مى‏ماليدند و خداى تعالى شفاى عاجل مى‏داد و خوش مى‏شدند.:

و ابوالحسن محمدبن حيدر گويد كه: به استفاضه شنيدم كه سيد ابوالحسن الرضا مدفون است در موسويان به شهر قم، و بعد از آن، فرزندى از آنِ وى را، بيمارى نازل شد و وى در خانه شد، و سر صندوق را برداشتند، زنجيرها و ميخها را نيافتند

اين است مختصرى از احوال آن موضع شريف كه شرح داده شد

بيان حاجى نورى در توجيه حديث

مرحوم نورى مى‏فرمايد: "مؤلف گويد: در نسخه فارسى تاريخ قم و در نسخه عربى آن، كه عالم جليل آقا محمد على كرمانشاهى، مختصر اين قصه را از آن نقل كرده در حواشى رجال مير مصطفى در باب حسن، تاريخ قصه را در ثلث و تسعين يعنى نود و سه بعد از دويست نقل كرده است، و ظاهرا بر ناسخ مشتبه شده، و اصل سبعين بوده كه به معنى هفتاد است، زيرا كه وفات شيخ صدوق پيش از نود است ".

نگارنده گويد: بر اين حديث اشكالاتى وارد شده كه مهمترين آنها از اين قرار است: :

1 - در تاريخ قم اين خبر يافت نمى‏شود:

پاسخ اين ايراد واضح است، زيرا چنانچه گفته شد، اصل عربى تاريخ و پانزده باب از ترجمه آن به كلّى مفقود شده است. بنابراين، اين مطلب را به طور كلّى نفى نمودن، صحيح نيست. در نهايت آنچه مى‏توان گفت اين است كه اين خبر، در آن قسمت از كتاب كه موجود است، مشهود نمى‏باشد.

2 - اساسا صدوق كتابى به نام مونس‏الحزين نداشته است، بنابراين، اين خبر واهى و از مجعولات دروغ پردازان است

جواب اين اشكال بعدا مذكور مى‏گردد

3 - تاريخ وقوع حكايت حسن‏بن مثله جمكرانى مطابق با سال ( 393) قمرى است، در حالى كه راوى خبر (شيخ صدوق) در سال ( 381) وفات يافته است. بر اين اساس شيخ صدوق بعد از دوازده سال از مرگش ناقل خبر و راوى اثر گرديده است:

حاجى نورى از اين اشكال اين طور پاسخ مى‏دهد كه: در نسخه عربى، سبعين (هفتاد) به تسعين (نود) تحريف گرديده است (و اين گونه تحريفات در كتابها بسيار است)

حل عقده و پاسخ اساسى

نگارنده گويد: در كتاب مناقب ابن شهر آشوب مازندرانى كه مورد نقل و تأييد علامه مجلسى در بحار الانوار، و "محمدبن ابى طالب حسينى" در كتاب "تسلية المجالس" قرار گرفته است، كتاب "مونس‏الحزين" از مؤلفات محدث خبير، محمد فتّال نيشابورى است كه در قرن ششم مى‏زيسته است و نسبت آن به شيخ صدوق اشتباه است:

و أما وجه نقل آن از كتاب تاريخ قم: چنين به نظر مى‏رسد كه جريان مسجد جمكران از كتاب مونس‏الحزين فتّال در حاشيه بعضى نسخ تاريخ قم مرقوم بوده است و به مرور زمان به اشتباه در متن كتاب داخل و به ناچار به محمدبن بابويه تبديل گرديده است؛ و ممكن است مؤلف كتاب مونس‏الحزين آن را از مرحوم صدوق نقل كرده باشد، بنابراين در لفظ محمدبن بابويه تحريفى واقع نشده است.

بر اين اساس، اكثر ايرادها خود به خود منتفى مى‏گردد و حديث مسجد جمكران، مانند ساير اخبار مرسله محتمل الصدق، مصداق بارز قاعده تسامح در ادلّه سنن بوده و انجام اعمال آن به قصد رجاء بلا اشكال است.

لذا به طورى كه شنيده‏ايم و خود نيز مشاهده كرده‏ايم، اين مسجد مورد توجه بزرگان و فقها و متشرعين صالح بوده است كه براى نمونه نام بعضى از آنان را مى‏آوريم:

توجّه مراجع عصر به مسجد جمكران

1 - مرحوم آيةاللَّه بروجردى، مرجع على الاطلاق تشيع، به فرموده مرحوم آيةاللَّه حائرى با كمال دقتى كه در رجال و فقه احاديث داشته، حديث مسجد جمكران را پذيرفته و آن را تصحيح نموده است

2 - مرحوم آيةاللَّه حجت كوه كمره‏اى:

3 - مرحوم آيةاللَّه حاج سيد محمد رضا گلپايگانى، مرجع تقليد معروف كه نگارنده سالها افتخار شاگردى ايشان را داشته است.:

4 - مرحوم آيةاللَّه نجفى مرعشى

5 - مرحوم آيةاللَّه حاج شيخ مرتضى حائرى، فرزند مؤسس حوزه علميه و استاد محقق و متفكر حوزه، كه اين جانب حدود پانزده سال از محضرشان در فقه و اصول استفاده مى‏بردم؛ ايشان مسجد جمكران را از آيات باهرات دانسته و با ادلّه متعدد، خبر حسن‏بن مثله را تصحيح كرده‏اند و فرموده‏اند من به صحت اين مسجد مبارك قطع دارم. تفصيل بعضى از ادلّه ايشان در داستانى كه از معظم‏له نقل مى‏شود، خواهد آمد.

6 - مرحوم حاج شيخ محمد تقى بافقى، كه از اوتاد زمان خود به حساب مى‏آمد

7 - مرحوم حاج شيخ حسنعلى نخودكى اصفهانى، كه در سير و سلوك معروف، و به حقايق جهان فى‏الجمله وقوف داشته است.

8 - جمعى از مراجع كه هنوز در قيد حيات هستند (اطال اللَّه بقائهم)، و خود همراه آنان در مسجد جمكران بوده‏ام

شگفت اينكه، اشكال تراشان نظر هر يك از مراجع فوق را در مهمترين فرائض بدون دغدغه مى‏پذيرند، ولى مسجد جمكران را با اينكه مورد توجه مراجع و مشايخ بوده و هست، و به قول مرحوم آية اللَّه حائرى تمام اعمالش موافق با ادله ديگر است، هدف ايراد و اشكال قرار مى‏دهند:

مرحوم آيةاللَّه حائرى، در ضمن بيان مطالبى در رابطه با تصحيح خبر حسن‏بن مثله، دو جريان مهم از مسجد مقدس جمكران نقل مى‏كنند كه در اينجا به آنها اشاره مى‏شود.:

1 - حاج شيخ حسنعلى نخودكى (اصفهانى) و توسّل در مسجد جمكران

مرحوم آيةاللَّه حائرى مرقوم داشته‏اند: جناب آقاى حاج شيخ عبداللَّه مهرجردى، از وعاظ مشهور خراسان بوده و متجاوز از چهل سال است كه ايشان را به خوبى مى‏شناسم و آدم فاضل و درست و با محبتى است؛ ايشان در اواخر سلطنت رضا پهلوى - كه بر اهل علم خيلى سخت گرفته بود - به مرحوم حاج شيخ حسنعلى مراجعه مى‏كند تا از راهنمايى‏هاى معنوى او بهره‏مند گردد و راه حلى براى مشكلى كه داشته بيابد - مرحوم حاج شيخ حسنعلى اصفهانى، معروف به دستگيرى معنوى بود - حاج شيخ حسنعلى ظاهرا پس از إعمال قدرت خاصى مى‏گويند: حل مشكل شما براى اينكه به نظام وظيفه نروى و معاف شوى، مشروط به اين است كه به قم بروى و در مسجد جمكران قم، به حضرت صاحب الامر (عليه آلاف التحيه و الثناء) متوسّل شوى.

ايشان به قم مى‏آيند و به مسجد جمكران مى‏روند و به حضرت متوسّل مى‏شوند. در نتيجه، خواب مى‏بينند كه در مسجد يا حياط آن هستند و ظاهرا خادمه‏اى به ايشان مى‏گويد: حضرت حجت (سلام‏اللَّه عليه) در مجاورت مسجد تشريف دارند؛ و حاج شيخ را خدمت امام‏عليه‏السلام راهنمايى مى‏كند ...

آقاى مهرجردى مى‏گفت: يادم نيست كه خود آقا يا من، صحبت معافيت از نظام وظيفه را پيش كشيدم، فرمود: "ما آن را درست كرديم". از خواب بيدار شدم و از سابق يك معافيت يك ساله، به عنوان مرض يا عذر ديگر - يادم نيست - داشتم. هر موقع كه نياز به نشان دادن مى‏شد، همان برگ موقت را - كه مدت‏ها بود وقت آن تمام شده بود - نشان مى‏دادم و رفع گرفتارى مى‏شد؛ تا چند سال به اين گونه بود تا آنكه مشمول بخشودگى گرديدم.
 
2 - مرحوم آيةاللَّه حائرى و استشمام عطرى خاصّ در مسجد مقدّس جمكران

مرحوم آيت اللَّه حائرى مرقوم داشته‏اند: در چند سال قبل ... يك روز عصر با مرحوم آقاى آقا سيد حسين قاضى (پسر عموى علّامه طباطبائى) به مسجد جمكران مشرف شديم. در مسجد بوى عطر مخصوصى به مشامم خورد. مثل آنكه كسى سابقا در اين محل بوده و رفته و بوى عطر آن هنوز باقى است. آن نوع عطر هنوز ياد ندارم كه حس كرده باشم.:

موقعى كه به قم برگشتم، براى نماز مغرب و عشاء به مسجد امام رفتم. هنگام مراجعت به خانه، همان بوى را در دكانى كه دواهاى قديمى فروخته مى‏شد حس كردم ...

فرداى آن روز، به آن دكان مراجعه كردم و جريان يك سنخ بودن جا خالى جمكران و جا خالى اين دكان را براى صاحب دكان گفتم، و گفتم: معلوم مى‏شود ما بيگانه نيستيم مطلب را بگو.:

گفت: إن شاء اللَّه خير است

گفتم: آقا اينجا تشريف مى‏آورند؟

گفت: ممكن است بعضى از اصحاب ايشان اينجا تشريف بياورند

نگارنده مى‏گويد: چند سال قبل، اين جانب براى يكى از دوستان هم بحث خود (جناب آقاى سيد حسن آل طه) در مسجد جمكران اين جريان را از مرحوم آيت اللَّه حائرى -استاد عظيم الشأن و متفكر خودمان- بازگو مى‏كردم و در ذهن خود به ديد ساده لوحى به آن مى‏نگريستم. در آن اثنا چنان بوى خوشى فضا را عطر آگين كرد كه سابقه آن را نداشتم، و اين بوى خوش براى هر دو نفر ما تا مدّتها محسوس بود، و هرچه به اطراف نگاه كرديم كسى در حال عطر زدن نبود.

نظر مرحوم آيةاللَّه حائرى درباره مسجد جمكران

مرحوم آيت‏اللَّه حائرى نسبت به مسجد جمكران عقيده خاصى داشت و خيلى از اوقات با بعضى دوستان به آنجا مى‏رفت؛ حتى به ياد دارم كه روزى فرمود: از ابتداى شهر تا مسجد جمكران را قدم كردم، و جمع آن قدمها را بيان فرمود كه الان به خاطر ندارم

در هر حال ايشان مى‏نويسد: مسجد جمكران از آيات باهرات عنايت آن حضرت است. توضيح اين مطلب در ضمن چند جهت : - كه شايد خيلى افراد از آنها غافل باشند - ذكر مى‏گردد: :

1 - داستان آن‏كه در بيدارى اتفاق افتاده است از كتاب تاريخ قم - كه معتبر است - از صدوق‏رحمةاللَّه نقل شده است؛ مرحوم آقاى بروجردى كه مرد دقيق و ملّايى بود مى‏فرمود: اين داستان در زمان صدوق‏رحمةاللَّه واقع شده است، و نقل او دلالت بر كمال صحّت آن دارد

2 - داستان مشتمل بر جريانى است كه مربوط به يك نفر نيست؛ زيرا صبح كه مردم بيدار مى‏شوند مى‏بينند كه زمين با زنجير علامت گذاشته شده است. اين زنجيرها به درخواست خود جناب حسن به عنوان علامت مسجد كشيده شده بود تا مردم باور كنند، اين زنجيرها تا مدتى در منزل سيّد محترمى - كه ظاهرا سيد ابوالحسن الرضا نام داشت - بوده و مردم به آن استشفاء مى‏نمودند و بعدا بدون هيچ جهت طبيعى مفقود مى‏شود.

ايشان بعد از ذكر سه دليل ديگر مرقوم داشته است :

6 - متن دستور موافق با ادلّه ديگر است، زيرا هم نماز تحيّت مسجد، هم نماز صد بار "إِيّاكَ نَعْبُدُ وَإِيّاكَ نَسْتَعين" و هم تهليل و هم تسبيح حضرت فاطمه زهراعليهاالسلام در روايت وارد شده است:

7 - اين دو داستان كه مشهود يا مثل مشهود خودم بود، و داستانهاى ديگرى هست كه فعلا تمام خصوصيات آن را در نظر ندارم.

8 - با آنكه در آن موقع زمين بى ارزش بوده است، فقط يك مساحت كوچكى مورد دستور قرار گرفته است كه ظاهرا حدود سه چشمه از مسجد فعلى است كه در زمان ما خيلى بزرگ شده است

نگارنده كه خالى از وسوسه نيستم و خيلى خوش بين به نقليات مردم نمى‏باشم، از اين امارات قطع به صحت اين مسجد مبارك دارم. و الحمدللَّه على ذلك وعلى غيره من النعم التى لاتحصى. تحليل حقوقى در كلام استاد

نگارنده مرقوم مى‏دارد: دليل هشتم ايشان مبتنى بر امرى است كه حقوقدانان و جرم شناسان در كشف جرايم به آن تكيه مى‏كنند. و آن اين است كه ارتكاب خلاف (جعل، خيانت، قتل و غيره) علاوه بر عنصر مادى (نفس واقعه) و عنصر قانونى، نياز به عنصر معنوى (سوء نيّت) هم دارد. اگر در بررسى‏ها مشخص شد كه انگيزه‏اى وجود ندارد، احتمال تعمّد در ارتكاب خلاف، مردود مى‏گردد.

مثلا قتلى توسط شخصى واقع شده، قاتل مى‏گويد: قتل در اثر خطا و اشتباه به وقوع پيوسته است، امّا اولياء دم ادعاى عمد دارند. در اينجا دادرسان تحقيق و كارشناسان جرايم، سوابق قاتل و مقتول را از ابتداى آشنايى قاتل و مقتول به طور دقيق بررسى مى‏كنند؛ هرگاه ثابت شد كه غير از دوستى رابطه ديگرى در كار نبوده و هيچ كس از نفوذ حقد و حسد و مشاجره و تنازع و مخاصمه مادى و معنوى آنان خبر ندهد، عنصر معنوى جرم كه سوء نيت مى‏باشد منفى اعلام مى‏گردد. در نتيجه، حادثه قتل از چهره عمدى بودن خارج مى‏گردد.

درباره حديث جمكران، انگيزه جعل، جز گرفتن حدود صد متر زمين از حسن‏بن مسلم جمكرانى، توسّط شخص صالحى به نام حسن‏بن مثله، چيز ديگرى به نظر نمى‏رسد. احتمال اين انگيزه به قدرى موهوم است كه قابل اعتنا نيست، زيرا در متجاوز از هزار سال قبل و در محدوده يك روستا، صد متر زمين ارزشى نداشته است تا كاروانى متشكّل از حسن‏بن مثله در جمكران، و عالمى به نام سيد ابوالحسن الرضا در قم، و صاحب كتاب مونس‏الحزين، و جمعى از بيماران و حاجتمندان قم و فرزندان سيد ابوالحسن، دست به دست هم بدهند و با جار و جنجال براى گرفتن صدمتر زمين به نفع يك مسجد غوغا به پا كنند

بنابراين؛ أصالة الصحة در نقل جارى مى‏شود، و به احتمال واهىِ جعل و تزوير اعتنا نمى‏گردد:

چكيده بحث راجع به سير تاريخى و قداست مسجد جمكران

از آنچه مرقوم شد اين نتايج به دست مى‏آيد :

1 - نام مسجد جمكران در زمان سابق مسجد قدمگاه صاحب الزمان‏عليه‏السلام بوده، چنان كه مرحوم ارباب به آن تصريح نموده است.:

2 - اين مسجد علاوه بر قداست ذاتى (مسجد بودن) داراى معنويت فوق العاده، و محل استجابت دعا و بروز كرامات، و تشرّف بعضى از اولياءاللَّه به محضر مقدّس مولاى عالم حضرت مهدى - ارواحنا فداه - و رفع اضطرار و پريشانى بعضى از مضطرين است، ولى هيچ تضمينى بر اين امور در روايات و دستورات دينى وجود ندارد. بنابراين نبايد مردم را به طور جزم به اين امور اميدوار كرد:

3 - حديث تأسيس مسجد جمكران به شرحى كه مرحوم حاجى نورى و ديگران مرقوم داشته‏اند، منقول از كتاب "مونس‏الحزين" ابو على شهيد سعيد محمّدبن حسن فتّال نيشابورى است. بنابراين، بعضى از شبهات خود به خود بر طرف مى‏شود.

4 - حديث مذكور از نظر محتوا موافق عقل و نقل است و با قواعد ثابت نيز سازگارى دارد و نماز تحيّت و نماز امام زمان‏عليه‏السلام نيز از مصاديق بارز قاعده تسامح در ادلّه سنن مي‏باشند

5 - اين حديث از جهات تاريخى خبرى است واحد، و حجّيت آن مبتنى بر مبانى اصولى است. هرگاه كسى خبر واحد را در اُمور تاريخى نيز حجّت بداند و طريق حديث را هم معتبر بشناسد، مى‏تواند آن را به معصوم نسبت دهد.:

6 - اين مسجد از قديم مورد توجه علماى بزرگ و مراجع عاليمقام بوده و هست

7 - بايد توجه داشت كه اين مكان مسجد است نه زيارتگاه، و براى شب‏هاى چهارشنبه از نظر ادله امتيازى وجود ندارد

8 - نسبت دادن اين حديث به ترجمه تاريخ قم از كتاب "مونس‏الحزين" بنا به ظنّ قوى ناشى از اشتباه بعضى از نويسندگان نسخه خطى است. آنها مطلبى را كه در حاشيه بوده به خيال اينكه از مؤلف متن است در متن كتاب مرقوم داشته‏اند و اين امر به تدريج به ساير نسخه‏ها نيز سرايت نموده است:

9 - گرچه از تاريخ قم فقط ترجمه پنج باب آن مانده است، ولى هشت باب از ترجمه آن ، نزد صاحب انوار المشعشعين و بعضى ديگر وجود داشته است. :

10 - گرچه از كتاب "نجم الثاقب" حاجى نورى استفاده مى‏شود كه ايشان حديث را بدون واسطه از تاريخ قم نقل كرده است، ولى در كتاب "جنّة المأوى" و "كلمه طيبه"مرقوم داشته است كه آن را از مجموعه‏اى كه به قلم مرحوم سيد نعمت‏اللَّه جزايرى نگارش يافته، روايت كرده است

11 - نقل مرحوم محمد تقى بيك ارباب، قبل از تأليف كتاب‏هاى حاجى نورى است؛ بنابراين، مأخذِ نقل ايشان، كتابهاى قبل از حاجى نورى است، و اين امر بر اعتبار حديث   و تعدد منابع آن مى‏افزايد :

موقعيّت مسجد مقدّس جمكران در زمان صفويّه و قاجاريّه

در كتاب "انوار المشعشعين" چنين آمده است: از سنگ تاريخى كه در آنجا مى‏باشد، چنين برمى‏آيد كه شخصى به نام اكبر شاه در سال ( 1116) آن را تعمير كرده است. اكبر شاه در ميان قلعه جمكران منزل داشته است، و اين شعر به عنوان تاريخ تعمير اكبر شاه بر آن سنگ نوشته شده بود:

بود كامل، از پى تاريخ پير عقل گفت قائم آل محمّد را قدمگاه است اين تا آنكه در اين ازمنه كه مخروبه شده بود، حاج عليقلى جمكرانى به مقدار سيصد تومان خرج نموده و يك طرف مسجد را تعمير كرد و باقى مسجد مخروبه بود، تا آن زمان كه در اوايل سلطنت مظفر الدين شاه قاجار، جناب مستطاب "ميرزا على اصغر خان" از صدارت معزول شد و به قم آمد؛ ايشان مدتى در قم ماند و در آن ايام مسجد شريف را تعمير نمود و عمارات و حجرات چندى در آنجا ساخت ...

سيد عبد الرحيم، خادم مسجد گويد: در حال حاضر دو سه خروار تخم افشان زمين كه در اطراف مسجد جمكران است وقف آن مسجد مى‏باشد، و فعلاً در تصرف ايشان (آقا سيّد عبد الرحيم) است. نگارنده گويد: مرحوم ناصر الشريعه ماده تاريخ فوق را   1158دانسته است.

موقعيت مسجد مقدّس جمكران در سى سال پيش ( 1390قمرى )

نگارنده به خاطر دارد كه حدود سى سال قبل مسجد جمكران در محوطه‏اى كوچك قرار داشت، و اطراف آن حجرات معدودى به صورت اطاق‏هاى مدارس دينى براى سكونت واردين ساخته شده بود و معمولاً فقط   در شب و روزهاى جمعه و شبهاى خاص، عدّه اندكى از صالحان و عابدان و افراد مضطر و پريشان به آنجا مى‏رفتند و در غير اين ايام كسى در آنجا ديده نمى‏شد.:

در يكى از ليالى متبركه ماه رجب، نگارنده با چند تن از دوستان، پياده به مسجد مشرّف شديم و شب را به احياء گذرانديم و به قصد روزه فرداى آن، سحرى آماده نموديم. آن شب جز ما چند نفر، شخص ديگرى آنجا نبود

آب انبار كوچكى در كنار مسجد بود كه آبش چندان تعريف نداشت، حفره‏اى به نام چاه صاحب الزمان‏عليه‏السلام بود كه روى آن را با پنجره‏اى آهنى گرفته بودند و از شكافهاى آن عريضه به داخل چاه مى‏انداختند. جاده آن خاكى و نوعا افرادى كه عازم آنجا مى‏شدند پياده مى‏رفتند.

كوتاه سخن، اين مسجد با آن سابقه كهن و گزارشات تاريخى و روايى، رونق چندانى نداشت و جز افراد خاص، كسى به آنجا نمى‏رفت (و اين امرى است كه انگيزه جعل را منتفى مى‏سازد، زيرا تا پول و مقام و منصب در كار نباشد، انگيزه جعل به وجود نمى‏آيد) در عين حال افراد معدودى در گرما و سرما مقيد بودند كه رابطه خود را با اين مكان مقدّس حفظ نمايند:

مرحوم حاج شيخ مرتضى انصارى قمى كه واعظى زبردست بود، در منبر مسجد امام حسن‏عليه‏السلام قم فرمود: من مقيد بودم شبهاى جمعه را جمكران باشم، در يكى از شب‏هاى زمستانى در مسجد بيتوته كرده بودم. برف هم مى‏باريد. خوابيدم و نياز به غسل پيدا كردم. به تنهايى در دل شب در جاده پر از برف پياده آن هم با نعلين به قم آمدم و بعد از انجام غسل مجددا به مسجد برگشتم و به عهد خود وفا كردم.

از حرفهاى ايشان استفاده مى‏شد كه جاذبه منبر او در اثر آن پايدارى بوده است:

اين گستردگى فعلى و توجه توده مردم به طورى كه از سراسر كشور در شب‏هاى چهارشنبه و جمعه به آنجا هجوم مى‏آورند، مربوط به سى سال اخير است. سبب آن كسادى و علت اين رواج بى سابقه چيست؟ هر كسى چيزى را معرفى مى‏كند، ولى مجموع امور ذيل مى‏تواند در رواج وتوجه مردم دخيل باشد.

1 - وجود وسائل حمل و نقل

2 - آسفالت جاده و امكانات رفاهى:

3 - گرفتارى و پريشانى مردم عصر حاضر كه هر شخص دهها گرفتارى طاقت فرسا دارد، و چون گرفتاران از راههاى مادى و اسباب عادى مأيوسند، به اماكن مقدّسه مخصوصا به اين مكان شريف رو مى‏آورند

در هر حال وظيفه روحانيت و هيئت محترم امناى مسجد است كه از اين گرايش بى سابقه به طور صحيح استفاده كنند، و با امر به معروف و نهى از منكر و تصحيح عقايد و ترويج اخلاق حسنه از اين جمعيت انبوه، عاشقان و دلباختگانى عارف براى حضرت مهدى - ارواحنا فداه - تربيت نمايند.

أللهُمَّ اجْعَلنا مِنْ أَعْوانِهِ وَأَنْصارِهِ وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ

چند ديدگاه از  صاحب كتاب انوار المشعشعينالف: درباره تاريخ قم

مرحوم حاج شيخ محمّد على قمى، صاحب كتاب "انوار المشعشعين" كه در سال ( 1302) قمرى به تأليف آن كتاب اشتغال ورزيده است، تصريح كرده كه وى به هشت باب از ترجمه تاريخ قم دست يافته است. آن چنان كه مرحوم حاجى نورى از "رياض العلماء" نقل كرده است، وى فرموده است: صاحب "رياض العلماء" نيز به هشت باب از ترجمه تاريخ قم دست يافته است.

در حالى كه علامه مجلسى‏رحمةاللَّه، با آن همه امكانات تنها به پنج باب از ترجمه كتاب دست يافته است و در حال حاضر نيز، بيش از همان پنج باب موجود نيست

ب: درباره كتاب "خلاصة البلدان "

وى در مقدمه كتابش مى‏نويسد: كتاب "خلاصة البلدان" از تأليفات صفى الدين محمّدبن محمّدبن هاشم حسينى رضوى قمى است كه خود در اول كتاب مى‏نويسد: از سال  1179به خواهش ملّا محمّد صالح معلم قمى آن را تأليف نمودم.

ايشان در بخش ديگرى از كلام خود مى‏نويسد: صفى الدين رساله‏اى مى‏نويسد كه مشتمل بر مقدارى از اخبار قم، و حديث خبر دادن امير المؤمنين‏عليه‏السلام به پسر يمانى از شرافت زمين قم و كيفيّت بناء مسجد جمكران و اسم آن را "خلاصة البلدان" گذارده است:

ج: درباره مسجد جمكران

وى مى‏نويسد: مخفى نماند كه يكى از مواضع مشرفه و مساجد مقدّسه قم، مسجد جمكران است كه حضرت حجّت‏عليه‏السلام را در آن مقام ديده‏اند، و حضرت امر به بناء مسجد نموده است، و چه مقدار از آيات الهى و معجزات و نوادر كرامات در آن مكان مقدّس ديده شده كه باعث حيرت است.

د: درباره حديث فرزند يمانى

وى حديثى را ازكتاب "خلاصةالبلدان" به‏نقل از كتاب "مونس‏الحزين" نقل كرده است كه خلاصه حديث چنين است :

امير مؤمنان على‏عليه‏السلام به پسر يمانى فرمود :

قائم آل محمّدعليه‏السلام از شهر قم ظهور مى‏كند و مردم را دعوت به حق مى‏كند، و همه خلايق از شرق و غرب به سوى آن شهر حركت مى‏كنند، و اسلام تازه گردد ... و رايت (پرچم) در اين كوه سفيد بزنند به نزد دهى كهن كه در جنب مسجد است و آن را جمكران خوانند.

وى در اين كتاب پنج كرامت از سيّد عبدالرحيم، خادم مسجد جمكران نقل نموده و چون او را توثيق نكرده است از درج آن خوددارى مى‏شود

نگارنده گويد: كتاب "خلاصة البلدان" به سعى فاضل معاصر جناب آقاى سيد حسين مدرسى طباطبائى - از دوستان قديمى نگارنده - در سال   1396قمرى به چاپ رسيده است، وى به دو نسخه خطى ناقص از اين كتاب دست يافته است كه فاقد خبر مسجد و خبر پسر يمانى است؛ از ايشان اميد بود كه با تتبّع بيشتر به نسخه كامل دست مى‏يافت و در نتيجه، خدمت بيشترى را ارائه مى‏داد.:

وضع فعلى مسجد جمكران و برنامه ريزى براى آينده

در حال حاضر فضاى مسجد و اطراف آن صدها هزار متر مربع را است

در گزارشى آمده است كه طبق طرح تصويبى سال   1376شمسى، طرح جامع مسجد شامل چهار صد هكتار اراضى منطقه   است كه حدود چهل هكتار (چهارصد هزار متر) محدوده داخلى مسجد پيش بينى شده است. در بخش ديگر اين گزارش آمده است كه سالانه حدود پانزده ميليون نفر به مسجد جمكران مى‏آيند.

مشاهدات عينى نگارنده در شهريور 1378

چون نوبت به بيان وضع مسجد در حال حاضر رسيد، براى اينكه چيزى را بدون تحقيق ننويسم، عصر روز سه شنبه نهم شهريور ( 1378) شمسى، مطابق با پانزدهم جمادى الثانى ( 1420) قمرى، ابتدا با بعضى از دوستان از كوه خضر ديدن نمودم. اين كوه حدّ فاصل بين قم و جمكران است و حدود سه كيلومتر با جمكران فاصله دارد. راه اين كوه در حال حاضر منحصر به جاده‏اى است كه از شهرك امام خمينى به آن كوه منتهى مى‏شود. از پايين كه نگاه شود، چندان مرتفع نيست، ولى از بالاى آن بسيار مَهيب و مرتفع به نظر مى‏رسد، وقتى از بالا به پايين نگاه شود گويا از هواپيما به زمين نگاه مى‏شود. آن چنان حيرت آور و وحشت‏انگيز است كه پايين آمدن را بر انسان دشوار مى‏سازد.

افضل‏الملك كه در سال ( 1310) قمرى از اين كوه ديدن كرده است مى‏نويسد: وجه تسميه اين كوه به خضر اين است كه مى‏گويند: در اينجا حضرت خضر ديده شده است. وى مى‏نويسد: از قديم اوتاد و اقطاب در آن كوه به اعتزال به سر مى‏بردند.

در بالاى كوه مسجد كوچكى است، داراى محراب و جالب توجّه. نگارنده نماز مغرب را در آنجا خواندم. صاحب كتاب انوار المشعشعين كه در سال ( 1302) قمرى به تدوين آن كتاب اشتغال داشته است مى‏گويد: شخصى نذر كرد كه هرگاه حاجتش روا شود براى بالا رفتن به آن كوه پلّه بسازد، چون حاجت روا شد، سيصد پلّه براى آن كوه درست كرد.

ولى در حال حاضر، جاده را به صورت مارپيچ درست كرده‏اند و انسان به آسانى مى‏تواند بالا رود. قلّه كوه را هم تسطيح نموده‏اند، به طورى كه جمع زيادى مى‏توانند در بالاى كوه اجتماع كنند. از قرار مسموع در سال گذشته، بعضى از ارگانهاى دولتى در آنجا كك مراسم خواندن دعاى عرفه را بپا داشتند. در هر حال اين كوه حيرت افزا و ديدنى است. كسى كه مكّه را ديده و به جبل النور رفته باشد در بالاى اين كوه به ياد غار حرا مى‏افتد.

در بالاى كوه احساس معنويّت مى‏شود و تمام شهر و اطراف آن به خوبى ديده مى‏شود. خصوصيات آن كوه قابل توصيف نيست. امكانات عيّاشى در آنجا وجود ندارد، لذا هر نوع شايعه مركزيت آن كوه براى گناه تكذيب مى‏شود

بعد از اداى فريضه مغرب، راهى مسجد جمكران شديم. حدود نيم ساعت از شب گذشته بود كه وارد شبستان مسجد شدم. به سختى توانستم جايى براى نماز عشا پيدا كنم. بعد از فريضه عشاء براى بررسى اوضاع از شبستان خارج شدم. تمام فضاى رو باز اطراف مسجد كه چندين هزار متر مربع مى‏باشد، زير پوشش جمعيت بود.اكثر مردم به نماز و دعا مشغول بودند و هر دقيقه به عدد آنان اضافه مى‏شد:

از آنجا، راهى درمانگاه مجلّل و مجهّز مسجد جمكران شدم. آمارى از دكترهاى متديّن كه رايگان براى معاينه و نسخه نويسى به آن درمانگاه مى‏آيند در تابلوى بزرگى نوشته شده بود. داروخانه‏اش داير و فضايش مملوّ از مسافر بود

بعد از مدّتى كوتاه به طرف مسجد آمدم. صدها دستگاه وسيله نقليه از كوچك و بزرگ در بيابانهاى اطراف به چشم مى‏خورد. سيل خروشان جمعيت رو به افزايش بود و از بلندگوهاى مسجد صداى قرآن طنين انداز بود.

بعد از ديدار با بعضى از اعضاى هيئت مديره و صرف شام، مجدّدا از فضاى روباز مسجد مسير خروجى را طى كردم. با دقت وضع مردم را زير نظر گرفتم. اكثر آنان مشغول دعا و نماز و عبادت بودند. مجموع اين وضعيت در داخل فضاى روباز، منظره مسجد الحرام و منظره منى و عرفات را در ذهن انسان تداعى مى‏نمود. در اين هنگام، مدح امام زمان از بلندگوى مسجد پخش مى‏شد. اوضاع سمعى و بصرى آن چنان جذّاب بود كه قابل توصيف نيست. از داخل تاكسى مشاهده كردم كه يك روحانى محاسن سفيد، از ديدن اين منظره "MS Mincho"; و شنيدن مدح امام زمان‏عليه‏السلام آن چنان به وجد آمده كه گويى به طرف مسجد پرواز مى‏كند و با ريختن اشك چشم و تكان دادن دستها گويا امام را مى‏بيند. خلاصه چنان از خود بيخود بود كه اين بنده سنگدل را به گريه انداخت

از بعضى در مقام انتقاد شنيده مى‏شود كه به بهانه جمكران، بعضى از مردم راهى صحنه گناه مى‏شوند. پاسخ ايشان مثل مشهور است: "براى يك بى نماز، درِ مسجد بسته نمى‏شود". از يك اجتماع چند هزار نفرى نبايد توقّع عصمت داشت. انجام چند جرم يك امر طبيعى هر اجتماع است

اشكال تراشان بيايند اشكال را برطرف كنند و از اين جمعيت كه با هزينه خود از اطراف كشور به اين مكان مى‏آيند با امر به معروف و نهى از منكر و تبليغات صحيح بهره بردارى كنند. اين اجتماع عبادى در هر مكانى باشد آن مكان، مقدّس مى‏شود و در هر بيابانى كه فرياد و ضجّه بلند نمايند، جاى استجابت دعا مى‏گردد. همه بايد جمع شويم از افراط و تفريطها و اسراف كاريها، تجملات و خود سريها بكاهيم و آن چنان را آن چنان‏تر بنمائيم.:

اى به كشور ايمان، شهريار بى همتا

وى به عرصه امكان، گنج علم سبحانى

آيت خدايى تو، جان مصطفايى تو

قلب مرتضايى تو، هفت سرّ قرآنى

هم نهانى و هم پيدا: در مَثَل چو خورشيدى:

گر چه از نظر چندى است زير ابر پنهانى

اى عجب به پنهانى، مى‏زند ره دلها

نرگست به شهلايى زلفت از پريشانى

از رخت نقاب افكن، راز عالمى بگشا

تا عيان شود بر خلق، سرّ اوّل و ثانى

حال ما مسلمانان، در هم است و بى سامان

درد ما شود درمان، از لبت به آسانى

خاطرِ "الهى" را از رخت چون ماه افروز

كز غمت شب هجران، در هم است و ظلمانى

 

ذكر چند كرامت


توكّل و اطمينان به استجابت دعا در مسجد جمكران
جناب مستطاب آقاى حاج حبيب اللَّه بيگدلى (از اخيار قم و والد محترم صديق مكرّم جناب آقاى حاج شيخ مهدى بيگدلى) فرمود: مرحوم آقاى حاج شيخ عباس قمى -محدّث معروف- برادرى داشت به نام حاج مرتضى، اين مرد كاسب بود و چندان سوادى نداشت، امّا بسيار متديّن و خوش عقيده بود. روزى همسرش مى‏گويد: براى دخترمان رفته رفته بايد جهيزيه فراهم كرد. وى در جواب مى‏گويد: فعلاً وقت شوهر كردن او نيست. هر زمان به سنّ مقتضى رسيد، به مسجد جمكران مى‏روم و ترتيب كار را مى‏دهم. بعد از چند سال همسرش مى‏گويد: حالا وقت تهيه جهيزيه است، زيرا دختر به سن شوهردارى رسيده است.
حاجى مى‏گويد: رفتم مسجد جمكران تا ترتيب كار داده شود. مسجد مى‏رود و شب را بيتوته كرده، دعا و توسّل لازم را به عمل مى‏آورد. فرداى آن شب پياده برمى‏گردد. در اثناى راه، از درخت توتى كه هنگام بهره برداريش رسيده بود استفاده مى‏كند و سپس، زير آن درخت مى‏خوابد. بعد از استراحت راهى منزل مى‏شود. وقتى وارد مى‏شود مشاهده مى‏كند كه مرحوم آيت اللَّه سيد صدر الدين صدر موسوى، از علماى بزرگ قم، با طلبه جوانى در اتاق نشسته‏اند. مرحوم آقاى صدر مى‏فرمايد: كجا بودى؟ نزديك يك ساعت است به انتظار تو هستم. ايشان جريان را گزارش مى‏دهد.
مرحوم آقاى صدر مى‏فرمايد: من آمده‏ام تا دخترت را براى اين روحانى جوان خواستگارى كنم؛ تمام مخارج عقد و عروسى و جهيزيه با خودم مى‏باشد. از دخترت اذن بگير؛ در صورتى كه موافقت نمايد عقد ازدواج را جارى كنم. ايشان مطلب را با همسر و دخترش در ميان گذاشته موافقت آنان را جلب مى‏كند و در همان مجلس، عقد نكاح جارى مى‏شود و تمام هزينه را مرحوم صدر مى‏پردازد و پس از يك هفته، مجلس عروسى برگزار مى‏گردد.
"وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ".
داستان حاج سيد مرتضى حسينى
صديق مكرّم آقاى حاج سيد عباس حسينى (واعظ) كه چند ماه قبل مرحوم شد از پدرش مرحوم سيد مرتضى حسينى كه از تربيت شدگان مرحوم حاج شيخ محمّد تقى بافقى است، جريانى را نقل كرد؛ از ايشان خواستم آن را بنويسد، قبول فرمود. چكيده آن نوشته كه نزدم موجود است اين چنين است:
مرحوم سيّد مرتضى، منزل مسكونى خود را به يكصد و هشتاد تومان به طور اقساط پنج ماهه، خريدارى كرده و در سر رسيد اوّلين قسط با تهى دستى روبرو مى‏شود. به مسجد جمكران رفته و به امام زمان‏عليه‏السلام متوسّل مى‏شود.
مرحوم حاج اسداللَّه خرّاز قمى كه از دوستان متديّن مرحوم سيّد مرتضى بوده و حدود چهل سال سيّد براى او روضه هفتگى مى‏خوانده، او را ديدار كرده و مى‏گويد كه در خواب از طرف حضرت ولى عصرعليه‏السلام مأمور شدم اقساط خانه‏ات را بپردازم (ظاهرا حاج اسداللَّه از اصل خريد خانه هم بى خبر بوده) سيّد قبول مى‏كند و تمام اقساط منزل به بركت توسّل به حضرت بقية اللَّه توسط حاج اسداللَّه پرداخت مى‏گردد.
مرحوم حاج سيد عبّاس مى‏گفت: آقاى حاج اسداللَّه، پدرم را وصىّ خود قرار داد. بعد از فوت حاجى، پدرم تمام مراسم واجب و مستحب را براى او انجام داد. آن شب بر اثر خستگى، بعد از نماز مغرب و عشا خوابش گرفت. نيمه شب از جا برخاست. خيال كردم ناخوش است. گفتم: چه شده؟ گفت: الآن حاج اسداللَّه را خواب ديدم. به من گفت: همه كارها را انجام داديد، مگر نماز ليلة الدفن را، تا دير نشده برخيز آن را هم به جا آور. حال مى‏خواهم آن نماز را بخوانم. پدرم به من گفت: سيّد عباس، ببين حاجى در شب اوّل قبرش چقدر فراغ خاطر دارد.
يك داستان آموزنده
در سال ( 1340) شمسى كه در مشهد مقدّس تحصيل مى‏كردم، در يكى از شب‏هاى جمعه به منزل آقاى حاج آقا حسن قمى، فرزند مرحوم حاج آقا حسين قمى (مجتهد معروف) براى استماع موعظه كه خود متصدّى آن بود رفتم. ايشان در ضمن نصايحى كه داشتند، به زائران مرقد مطهر حضرت رضاعليه‏السلام سفارش مى‏كرد كه خودشان را اصلاح كنند و از معصيت اجتناب نمايند، آنگاه فرمود: دوستى دارم از تجّار تهران كه محلّ وثوق مى‏باشد. وى برايم گفت: شريكى دارم كه چندى قبل براى زيارت به مشهد آمد. چند روز بعد از سفر او، در خواب مشاهده كردم كه من هم براى زيارت مرقد مطهر امام وارد حرم شدم. وقتى وارد روضه مقدّسه شدم، ديدم كه حضرت رضاعليه‏السلام در يك بلندى نشسته و وضع زائران خود را مشاهده مى‏كند و به آنان احترام مى‏گذارد.
در اين بين ديدم كه شريك من هم داخل جمعيّت است و دارد اطراف ضريح طواف مى‏كند. ولى وقتى مقابل امام رسيد دستش را براى زدن سيلى به امام، دراز كرد! امام با عقب كشيدن چهره خود آن سيلى را رد نمود. طولى نكشيد كه آن مرد مجدّدا مقابل امام آمد و دستش را به طرف امام دراز كرد! اين بار هم سيلى به چهره امام اصابت نكرد. بعد از مدت كوتاهى براى بار سوم دستش را دراز كرد و يك سيلى به چهره نورانى آن حضرت زد! اين بار سيلى به صورت امام اصابت نمود، به طورى كه رنگ چهره تابناك امام نيلگون گرديد! از خواب بيدار شدم و در فكر فرو رفتم.
بعد از چند روز كه شريكم از سفر برگشت، به ديدار او رفتم و در خلوت، خواب را برايش بازگو نمودم. ديدم رنگ صورتش عوض شد و گفت: اين خواب حقيقت دارد! من مشغول طواف بودم و به يكى از شبكه‏هاى ضريح دست انداختم، در كنارم زنى بود جوان، شيطان وسوسه‏ام كرد و او را به گناه دعوت كردم. آن زن اعتنا نكرد. يك دور ديگر زدم و باز كنار او قرار گرفتم و او را به گناه فرا خواندم. باز آن زن اعتنا نكرد. براى بار سوم، در اثر وعده‏هايى كه دادم، او را رام كردم و از همانجا براى انجام گناه وبى عفّتى همراه خود بيرون آوردم و سر انجام آلوده گناه منافى با عفت شديم.
نگارنده مى‏گويد: اختلاط مرد و زن نامحرم در معرض گناه است. گرچه اين اختلاط در حرم مطهر امام رضاعليه‏السلام باشد. از عيسى‏بن مريم روايت شده است:
ايّاكم والنظرة فإنّها تزرع في قلب الشهوة و كفى بها لصاحبها فتنه".
از نگاه به نامحرم پرهيز كنيد زيرا در دل نگاه كننده تخم شهوات رإ؛''كك كشت مى‏كند و همان براى گرفتارى انسان كافى است".
كرامتى از حضرت معصومه‏ عليهاالسلام
چون تمام نعمت‏هاى مادّى و معنوى اهل قم، به بركت حضرت فاطمه معصومه‏عليهاالسلام است و ما همگى از بركت قبر مطهرش متنعّم هستيم، از انصاف به دور است كه در اين كتاب از فضائلش نشود؛ بر اين اساس چكيده كرامتى را كه صاحب انوار المشعشعين در كتابش به عنوان يك امر متواتر درج نموده، در اين نوشتار مى‏آوريم. ايشان مى‏نويسد: يكى از خدّام آستانه مقدّسه حضرت معصومه به نام ميرزا اسد اللَّه، از ناحيه پاگرفتار بيمارى شقاقلوس (بى حسّى و فاسد شدن عضوى از اندام) گشته، جراحان بالاتفاق نظر به قطع پاى ايشان دادند، تا بيمارى به ديگر اعضا سرايت نكند.
ايشان مى‏گويد: حال كه بناست فردا پايم را قطع كنند، امشب مرا به حرم مطهر حضرت معصومه ببريد. او را به دوش مى‏كشند و به حرم مى‏آورند. خدّام در را بسته و او را به حال خود وا مى‏گذارند، وى از فشار درد تا صبح صادق فرياد مى‏زند. هنگام صبح خوابش مى‏برد و در عالم خواب خانم مجلّله‏اى را مشاهده مى‏كند كه به او مى‏گويد: ترا چه مى‏شود؟ جواب مى‏دهد: پايم فاسد شده و از خدا مى‏خواهم كه يا مرا مرگ دهد و يا شفا بخشد.
آن خانم گوشه مقنعه خود را چندين دفعه به پاى او ماليده مى‏فرمايد: تو را شفا داديم. عرض مى‏كند: شما كى باشيد؟ مى‏فرمايد: فاطمه دختر موسى‏بن جعفر.
او از خواب بيدار مى‏شود و خود را سالم مى‏يابد. فريادش بلند مى‏شود كه در را باز كنيد، شفا گرفتم. خدّام در را باز كرده، وى را خندان و سالم مى‏بينند.
شگفت اينكه مقدارى پنبه نزد او يافت مى‏شود كه هر مريضى آن را به موضع درد خود مى‏ماليد شفا مى‏يافت، ولى در خرابى سيل قم آن پنبه مفقود گرديد.
حضرت معصومه در سال ( 201) قمرى در شهر قم، بعد از هفده روز بيمارى وفات يافت و در مقبره‏اى در محلّ فعلى مدفون گرديد، و بعدها چهار زن ديگر از خواتين اهل بيت‏عليهم‏السلام در كنار او دفن شدند.
ابتدا زينب دختر حضرت جوادعليه‏السلام سقفى از بوريا بر قبر بنا كرد. در سال ( 529) قمرى "شاد بيگم"، از زنان خاندان امير تيمور گوركانى، گنبد منور را ساخت، و در سال ( 925) قمرى به دستور شاه اسماعيل صفوى تجديد بنا شد و بعدا فتحعلى شاه قاجار، گنبد را طلا نمود.
طبق روايتى كه در كتاب "كامل الزيارات" مذكور است، امام جوادعليه‏السلام فرمود:
"وَمن زار عمّتي بقم فله الجنّة"
يا رب چه قشنگ است و چه زيبا حرم قم
چون جنّت اعلا، حرم محترم قم
بانوى جنان، اخت رضا، دختر موسى
دُردانه زهرا و ملائك، خدم قم
اين مژده بس او را كه بهشت است جزايش
هر كس كه زيارت كندش در حرم قم

 

 

گزيده سخنان امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف

1ـ توجه امام مهدى (عج) به شيعيان خويش
انا غير مهملين لمراعاتكم, و لا ناسين لذكركم, و لو لا ذلك لنزل بكم اللاواه, واصطلمكـم الاعداء. فـاتقـوا الله جل جلاله و ظاهـرونـا.(1)
ما در رعايت حال شما كوتاهى نمى كنيم و ياد شما را از خاطر نبرده ايم,كه اگر جز ايـن بود گرفتاريها به شما روى مىآورد و دشمنان, شما را ريشه كـن مى كردند. از خدا بترسيد و ماراپشتيبانى كنيد.
2ـ عمل صالح و تقرب به اهل بيت عليهم السلام

فليعمل كل امرء منكم بما يقرب به من محبتنا,وليتجنب ما يدنيه من كراهيتنا و سخطنـا, فـان امـرا يبغته فجـاه حيـن لا تنفعه تـوبه, و لا يتجيه مـن عقـابنــا ندم على حوبه.(2)
هريك از شما بايد به آنچه كه او را به دوستى ما نزديك مى سازد,عمل كند واز آنچه كه خـوشايند ما نبـوده وخشـم ما در آن است, دورى گزيند, زيرا خـداوند به طور ناگهانى انسان را مىگيرد, در وقتى كه توبه برايـش سودى ندارد وپشيمانى او را از كيفـر مـا به خـاطـر گنـاهـش نجـات نمـى دهــد.
3ـ تسليـم در مقـابل دستـورهـاى اهل بيت عليهم السلام

فاتقو الله و سلموا لنا و ردو الامر الينا,فعلينا الاصدار,كما كان منا الايراد, و لا تحاولوا كشف ما غطـى عنكـم, و اجعلـوا قصـدكـم الينا بالمـوده علـى السنه الـواضحه.(3)
از خـدا بتـرسيد و تسليـم ما شـويد , كارها را به ما واگذاريـد, برماست كه شما را از سرچشمه, سيراب برگردانيـم, چنان كه بـردن شما به سرچشمه از ما بود, در پى كشف آنچه از شما پـوشيده شده نرويد. مقصد خود را با دوستى مـا بـر اساس راهـى كه روشـن است به طـرف مـا قـرار دهيــد.
4ـ تحقق حتمى حق

ابى الله عزوجل للحق الا اتماما وللباطل الا زهوقا, و هو شاهد على بمااذكره.(4)

خـداوند مقدر فرموده است كه حق به مرحله نهايى و كمال خود برسد و باطـل از بيـن رود, و او بـر آنچه بيـان نمـودم گواه است.

 5ـ خلقت هدفدار و هدايت پايدار

ان الله تعالى لم يخلق الخلق عبثا و لا اهملهم سدى بل خلقهم بقدرته و جعل لهم اسماعا و ابصارا و قلوبا و البابا ثـم بعث اليهم النبيين عليهم السلام مبشريـن و منذريـن يـامرونهم بطاعته و ينهونهم عن معصيته و يعرفونهم ما جهلوه مـن امر خالقهم و دينهم و انزل عليهم كتابـا, و بعث اليهم ملائكـه ياتيـن بينهم و بيـن مـن بعثهم اليهم بــالفضل الذى جعله لهم عليهم.(5)

خداوند متعال, خلق را بيهوده نيافريده و آنان را مهمل نگذاشته است,بلكه آنان را به قـدرتـش آفريـده و بـراى آنها گـوش وچشـم ودل و عقل قرار داده , آن گاه پيامبرانراكه مژده دهنده و ترساننده هستنـد به سـويشان برانگيخت تا به طاعتـش دستـور دهند واز نافرمانـى اش جلـوگيرى فـرمايند و آنچه را از امـر خـداونـد و دينشان نمى دانند به آنها بفهمانند و بر آنان كتاب فرستاد وبه سـويشان فرشتگان بـرانگيخت تـا آنهاميان خـدا و پيامبـران ـ به واسطه تفضلـى كه بـر ايشان روا داشته ـ واسطه باشند.

6ـ ظهور حق

اذا اذن الله لنـا فـى القـول ظهر الحق و اضمحل الباطل و انحسر عنكـم. (6)

هرگاه خداوند به ما اجازه دهد كه سخن گـوييم, حق ظاهر خـواهد شد و باطل از ميـان خـواهـد رفت وخفقـان از ( سـر) شمـا بـرطـرف خـواهـد شـد.

7ـ تفتيش ناروا

من بحث فقد طلب, ومن طلب فقد دل, و من دل فقد اشاط و من اشاط فقد اشرك.(7) حضرت مهدى(عج)در خصوص كسانى كه در جستجوى او بوده اند تا به حاكم جور تحويلش دهنـد فرمـوده است: آن كه بكاود, بجويد و آن كه بجـويد دلالت دهـد وآن كه دلالت دهـد به هـدف رسـد و هـر كه (در مـورد مـن) چنيـن كنـد, شـرك ورزيـده است.

8ـ ظهور حق به اذن حق

فلاظهور الا بعد اذن الله تعالـى ذكـره و ذلك بعد طـول الامد و قسوه القلوب و امتلاء الارض جورا.(8)

ظهورى نيست , مگر به اجازه خداوند متعال و آن هم پس از زمان طولانى و قساوت دلها و فراگير شدن زمين از جورو ستم.

9ـ مدعيان دروغگو

سياتى الى شيعتى من يدعى المشاهده. الا فمن ادعى المشاهده قبل خروج السفيانى و الصيحه فهو كذاب مفتـر ولاحـول و لا قـوه الا بـالله العلـى العظيـم. (9)

آگاه بـاشيـد به زودى كسانـى ادعاى مشاهده (نيابت خـاصه) مـرا خـواهند كرد. آگاه باشيد هر كـس قبل از ((خروج سفيانى)) و شنيدن صداى آسمانى , ادعاى مشاهد مرا كند دروغگـو و افتـرا زننـده است حـركت و نيرويـى جز به خـداى بزرگ نيست.

10ـ دنيا در سراشيبى زوال

ان الدنيا قد دنا فنائها و زوالها واذنت بالـوداع و انى ادعوكم الى الله و رسـوله(ص) و العمل بكتـابه وامـاته البـاطل و احيـاء السنه. (10)

دنيا فنا و زوالـش نزديك گرديده و در حال وداع است, و مـن و شما را به سوى خدا و پيامبرش ـ كه درود خدا بر او و آلـش بادـ و عمل به قرآنش وميراندن باطل و زنده كرن سنت, دعوت مىكنم.

11ـ ذخيره بزرگ

انا بقيه من آدم وذخيره من نـوح ومصطفى من ابراهيم و صفوه من محمد(ص).(11)
مـن باقيمانده از آدم و ذخيره نوح و برگزيده ابراهيم و خلاصه محمد(درود خـدا بر همگى آنان باد) هستم.
12ـ حجت خدا

زعمت الظلمه ان حجه الله داحضه و لـو ادن لنـا فـــى الكلام لزال الشك. (12)

ستمگران پنداشتند كه حجت خدا از بين رفته است, در حالى كه اگر به ما اجازه سخـن گفتـن داده مـى شـد, هـر آينه تمـام شكها را از بيـن مـى بـرديـم.
13 عطسه, نشانه سلامت
الا ابشـرك فـى العطـاس فقلت بلـى قـال: هـو امـان من الموت ثلاثه ايام.(13)

نسيـم, خـدمتكـار حضـرت مهدى (عج) گـويـد: آن حضـرت به مـن فـرمـود: آيا تو را در مورد عطسه كردن بشارت دهم؟ گفتم:آرى. فرمود: عطسه, علامت امان از مرگ تا سه روز است.
14ـ نماز,طرد كننده شيطان
مـا ارغم انف الشيطـان بشـىء مثل الصلـوه فصلها و ارغم انف الشيطــان.(14)
هيچ چيز مثل نماز بينى شيطان را به خاك نمى مالد پس نماز بخوان و بينى شيطان را به خاك بمال.
15ـ اذن مالك
لايحل لاحـد ان يتصـرف فـى مـال غيـره بغيـر اذنه.(15)
تصـرف درمـال هيچ كـس بـدون اجـازه او جـايز نيست.
16ـ استعاذه به خدا
اعوذ بالله من العمى بعد الجلاء و من الضلاله بعدالهدى و من موبقات الاعمال و مرديات الفتن.(16)

پناه به خدا مى برم از نابينايى بعد از بينايى و از گمراهى بعد از راهيابـى و از اعمـال نـاشـايسته و فـرو افتـادن در فتنه ها.
17ـ اسوه هاى حقيقت
ان الحق معنـا و فينـا , لا يقـول ذلك سـوانـا الا كذاب مفتــر.(17)
حق با ما و در ميان ماست, كسى جز ما چنين نگويد, مگر آن كه دروغگو و افترا زننده باشد.
18ـ ظهور فرج به اذن خدا
و امـا ظهور الفـرج فانه الى الله عزوجل, كذب الوقاتـون. و اما قول من زعم ان الحسيـن(ع) لـم يقتل, فكفـر و تكذيب و ضلال.(18)
اما ظهور فرج,مـوكـول به اراده خداوند متعال است و هر كس براى ظهور ما وقت تعيين كند دروغگوست. و اما گفته كسانى كه پنداشته اند امام حسين(ع)كشته نشده كفرو دروغ و گمراهى است.
19ـ شناخت خدا
ان الله تعالى هوالذى خلق الاجسام و قسم الارزاق لانه ليس بجسم و لاحال فى جسم (( ليـس كمثله شـىء و هـو السميع العليم)).(19)
همانا خداوند متعال, كسى است كه اجسام را آفريده و ارزاق را تقسيم فرموده, او جسـم نيست ودر جسمى هم حلول نكرده,(( چيزى مثل او نيست و شنوا وداناست)).
20ـ ائمه (ع) دست پرورده هاى پروردگار
ان الله معنا و لا فاقه بنا الى غيره والحق معنا فلن يوحشنا من قعد عنا و نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا.(20)
خـداوند با ماست, وبه جز ذات پـروردگار به چيزى نياز نـداريم, و حق با ماست. اگر كسانى با ما نباشند, هرگز در ما وحشتـى ايجاد نمـى شـود, ما دست پرورده هاى پـروردگـارمـان , ومـردمـان , دست پـرورده هـاى مـا هستند.
21ـ دانش حقيقى
العلـم علمنـا و لاشـىء عليكـم مـن كفـر مـن كفــر.(21)
دانـش , دانـش مـاست , از كفـر كـافـر,گزنـدى بـر شمـا نيست.
22ـ اتفاق و وفاى به عهد
لو ان اشياعنا و فقهم الله لطاعته علـى اجتماع من القلوب فى الوفاء بالعهد عليهم لما تـاخـر عنهم اليمـن بلقائنا و لتعجلت لهم السعاده بمشاهـدتنا.(22)
اگرشيعيان ماـ كه خداوند آنها را به طاعت و بندگى خويش موفق بداردـ در وفاى به عهد و پيمان الهى اتحاد اتفاق مى داشتند و عهد و پيمان را محترم مـى شمردند, سعادت ديـدار مـا به تـاخـيـر نمـى افتـاد و زودتـر به سعادت ديـدار ما نـائـل مى شدند.
23ـ پيروان نادان
قـد آذانا جهلاء الشيعه و حمقائهـم , و من دينه جناح البعوضه ارجح منه.(23)
حضـرت مهدى(عج) به محمـد بـن علـى بـن هلال كـرخـى فـرمـوده انـــد: نادانان و كـم خـردان شيعه و كسانـى كه بال پشه از دينـدارى آنان محكمتـر است مارا آزردند
24ـ بيزارى از غاليان
انا برىء الى الله والـى رسـوله ممـن يقول انا نعلم الغيب ونشاركه فى ملكه اويحلنـا محلا سـوى المحل الذى رضيه الله لنـا.(24)
من از افرادى كه مى گويند: ما اهل بيت ( مستقلا از پيـش خود وبدون دريافت از جانت خداوند ) غيب مى دانيم و در سلطنت و آفرينـش موجـودات با خدا شريكيـم, يا ما را از مقامى كه خداوند براى ما پسنديده بالاتر مى برند, نزد خدا و رسـولـش , بيزارى مى جويم.
25ـ سجده شكر
سجده الشكر من الزم السنن و اوجها.(25)
سجده شكر واجبترين مستحبات است.
26ـ فضيلت تعقيبات نماز
ان فضل الدعاء و التسبيح بعدالفرائض على الدعاء بعقيب النوافل كفضل الفرائض على النوافل.(26)
فضيلت دعا و تسبيح بعد از نمازهاى واجب در مقايسه بـادعا و تسبيح پــس از نمازهاى مستحبى ,مانند فضيلت واجبات بر مستحبات است.
27ـ سجده مخصوص خداست .
فاما السجود على اقبر فلايجوز.(27)
سجده بر قبر جايزنيست.
28ـ راه اندازى كار مردم
ارخص نفسك و اجعل مجلسك فـى الـدهليز واقض حـوائج النـاس. (28)
خودت ر (بـراى خـدمت) در اختيار مـردم بگذار, ومحل نشستن خويش را در ورودى خـانه قـرار بـده , و حـوائج مـردم را بــرآور.
29ـ امنيت بخش زمين
انـى امـان لاهل الارض كمـا ان النجـوم امـان لاهل السماء.(29)
وجود من براى اهل زمين, سبب امان و آسايش است, همچنان كه ستارگان سبب امان آسمان اند.
30ـ رجوع به راويان حديث
و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الى رواه حديثنا فانهم حجتى عليكم و انا حجه الله عليهم.(30)
در پيشامـدهاى مهم اجتماعى به راويان حديث ما مراجعه كنيد, زيرا كه آنان حجت مـن بـر شمـا هستنـد و مـن هـم حجت خـدا بـر آنـان هستم.
31ـ مطاع, نه مطيع كسى
انه لم يكن احد من آبائى الا وقد وقعت فى عنقه بيعه لطاغيه زمانه و انى اخرج حيـن اخـرج و لا بيعه لاحـد مـن الطـواغيت فـى عنقـى.(31)
هر يك از پدارنم بيعت يكى از طاغوتهاى زمان به گردنشان بود, ولى من در حالى قيـام خـواهـم كـرد كه بيعت هيچ طـاغوتـى به گـردنـم نبـاشـد.
32ـ آفتاب پشت ابر
و امـا وجه الانتفـاع بـى فـى غيبتـى فكـالانتفـاع بـالشمس اذا غيبها عن الابصار السحاب.(32)
كيفيت بهره ورى از من در دوران غيبت, مانندكيفيت بهره ورى از آفتاب است هنگامى كه ابر آن را از چشمها پنهان سازد.
33ـ سبقت اراده خدا بر همه چيز
ولكـن اقـدار الله عزوجل لاتغالب و ارادته لاترد , و تـوفيقه لايسبق.(33)
به راستـى كه مقـدرات خـداونـد متعال, مغلـوب نشـــود واراده الهى مـردود نگـردد و چيزى بـر تـوفيق او پيشـى نگيـرد.
34ـ علت اصلى غيبت امام(ع)
واما عله مـا وقع مـن الغيبه فـان الله عزوجل قال: (( يا ايها الذين آمنوا لاتسئلوا عن اشياء ان تبدلكم تسئكم .(34)
امـا علت و فلسفه آنچه از دوران غيبت اتفـاق افتاده ( كه درك آن براى شمـا سنگين است) آن است كه خـداونـد در قـرآن فـرموده:(( اى مـومنان از چيـزهايـى نپـرسيـد كه اگـر آشكـارتـان شـود, بـدتـان آيـد.))(35)
35ـ آگاهيهاى امام(ع)
انـا يحيط علمنـا بـانبـائكـم , و لايعزب عنـا شـىء مـن اخبـاركـم.(36)
علـم ودانـش مابه خبرهاى شما احاطه دارد وچيزى از اخبار شما بر ما پـوشيده نمى ماند.
36ـ دعاى فروان
اكثـر و الـدعا بتعجيل الفـرج فـان ذلك فـرجكـم.(37)
براى تعجيل فرج زياد دعا كنيد, زيرا همين دعا كردن, فرج و گشايش شماست.
37ـ سوال نامطلوب
فاغلقوا ابواب السوال عما لايعنيكم .(38)
درهـاى سـوال راازآنچه كه مطلـوب شمـا نيست ببنـديــد.

38ـ آخرين اوصيا
انـا خـاتـم الاوصيـاء و بـى يـدفع الله البلاء عن اهلـى و شيعتى . (39)
مـن آخـريـن نفـر از اوصيا هستـم, خـداوند به وسيله من بلا را از خانواده و شيعيانم بر طرف مى گرداند.
39ـ حجت خدا در زمين
ان الارض لاتخلـوا مـن حجه امـا ظاهـرا و مـا مغمـورا.(40)
زميـن خـالـى از حجت خـدا نيست, يـا آشكـار است و يا نهان.
40ـ علمدار هدايت در هر زمان
كلما غاب علم بـدا علـم, و اذا افل نجم طلع نجـم.(41)
هرگاه علم و نشانه اى پنهان شـود, علم ديگرى آشكار گـــردد, و هــر زمان كه ستاره اى افول كند , ستاره اى ديگر طلوع نمايد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پى نوشت ها:
1ـ بحارالانوارج 53,ص 175.
2ـ همان,ج 53,ص 176.
3ـ بحارالانوار ج 53,ص 179.
4ـ همان,ج 53,ص 193.
5 ـبحارالانوار ,ج 53,ص 194.
6ـ همان,ج 53,ص 196.
7 ـ بحارالانوار,ج 53,ص 196.
8 ـ احتجاج طبرسى ج 1,ص 478.
9 ـ همان,ج 2,ص 478.
10 ـ مجمـوعه فـرمـايشـات حضـرت بقيه الله,ص 178.
11 ـ غيبت نعمانى ,باب 14,حديث 67.
12 ـ بحارالانوار,ج 51,ص 4.
13 ـ بحارالانوار,ج 51,ص 5.
14 ـ همان,ج 53,ص 182.
15 ـ همان,ج 53,ص 182.
16 ـ بحارالانوار,ج 53,ص 190.
17 ـ همان,ج 53,ص 190.
18- غيبت شيخ طـوسـى,ص 176.
19ـ غيبت شيخ طـوسـى,ص 178.
20- همان,ص 172.
21- بحارالانوارج 53,ص 150.
22- احتجاج طبرسى ,ج 2,ص 499.
23- احتجاج طبرسى,ج 1,ص 474.
24- پيشين,ج 2,ص 474.
25- همان,ج2,ص 487.
26- همان,ج 2,ص 487.
27- همان,ج 2,ص 490.
28- فرمايشان حضرت بقيه الله,ص 170.
29- بحـارالانـوار ,ج 78,ص 380.
30ـ همـان,ج 78,ص 380.
31- همان,ج 78,ص 380.
32- بحارالانوار,ج 78,ص 380.
33- همان,ج 53,ص 191, چاپ ايران.
34- همان,ج 78,ص 380.
35- سوره مائده,آيه 101.
36- بحارالانوار,ج 53,ص 175.
37- كمال الدين صدوق ,ج 2,ص 485.
38- بحارالانوار ,ج 52,ص 92.
39- همان,ج 52,ص 30.
40- كمـال الـديـن صـدوق,ج 2,ص 511.
41ـ بحـارالانوار,ج 53,ص 185.


برگرفته شده از كتاب سيره وسخنان پيشوايان - تاليف محمدعلى كوشا

 

 

فرمايشات امام خميني (ره) در باره امام زمان (عج)

  شما الان تحت نظر خدا و تحت نظر امام زمان (سلام الله عليه) هستيد، ملائكه ، شما را مراقبت مي كنند، نامه اعمال شما را به امام زمان (عليه السلام) عرضه مي دارند. 
  شايد اين وصفي كه براي حضرت صاحب (سلام الله عليه) ذكر شده است دنبال همين آيه شريفه كه مي فرمايد كه:

« قل انما اعظكم بواحدة أن تقوموا لله مثني و فرادي »
 دنبال  همين معنا باشد كه همه بايد قيام بكنيم، قيام واحد كه بالاترين قيام همان آن شخص واحداست و همه قيام ها بايد دنبال آن قيام باشد و قيام لله باشد. 
  مي گويند «والعصر ان الانسان لفي خسر» عصر، انسان كامل است، امام زمان (سلام الله عليه) است يعني عصاره همه موجودات. قسم به عصاره همه موجودات يعني قسم به  انسان كامل

« ان الانسان لفي خسر» 
  حالا ببينيد كه تحت مراقبت هستيد. نامه اعمال ما مي رود پيش امام زمان (سلام الله عليه) هفته اي دو دفعه، به حسب روايت; من مي ترسم ما كه ادعاي اين را داريم كه تبع اين بزرگوار هستيم، شيعه اين بزرگوار هستيم، اگر نامه اعمال را ببيند و مي بيند تحت مراقبت خداست نعوذ بالله شرمنده  بشود. شما اگر يك فرزندتان خلاف بكند شما شرمنده مي شويد، اگر اين نوكر شما خلاف بكند شما شرمنده ايد. در جامعه آدم شرمنده مي شود كه پسرش اين كار را كرده يا  نوكرش اين را كرد يا اتباعش اين كار را كرده. من خوف دارم كه كاري بكنيم كه امام زمان (سلام الله عليه) پيش خدا شرمنده بشود. نكند يك وقت خداي نخواسته يك كاري از ماها  صادربشود كه وقتي نوشته برود، نوشته هائي كه ملائكة الله مراقب ما هستند، رقيب هستند، هر انساني رقيب دارد و مراقبت مي شود، ذره هائي كه بر قلب هاي شما مي گذرد  رقيب دارد، چشم ما رقيب دارد، گوش ما رقيب دارد، زبان ما رقيب دارد، قلب ما رقيب دارد. كساني كه مراقبت مي كنند اينها را، نكند كه خداي نخواسته از من و شما و ساير دوستان  امام زمان (سلام الله عليه) يك وقت چيزي صادر بشود كه موجب افسردگي امام زمان (سلام الله عليه) باشد. مراقبت كنيد از خودتان، پاسداري كنيد از خودتان. اگر بخواهيد اين پاسداري شما، در دفتري كه پاسداران صدر اسلام در او ثبت است در آن دفاتر ثبت بشود، همانطور كه  آنهاپاسداري مي كردند از خودشان، شما هم از خودتان پاسداري كنيد تا ثبت بشود آنجا.    در بعضي روايات كه من حالا نمي دانم صحت و سقمش را، هست كه يكي از چيزهاي مستحب اين است كه مومنين در حال انتظار اسلحه هم داشته باشند، اسلحه مهيا، نه اينكه  اسلحه را بگذارند كنار و بنشينند منتظر، اسلحه داشته باشند براي اينكه با ظلم مقابله كنند، با جور مقابله كنند. تكليف است، نهي از منكر است، به همه ما تكليف است كه بايد  مقابله كنيم با اين دستگاه هاي ظالم خصوصا دستگاه هائي كه با اساس مخالفند.    مبادا يك وقتي نامه عمل شما برود پيش امام زمان (سلام الله عليه) و آنجا گفته بشود به امام زمان كه اين پاسدارهاي شما، و ايشان سرشكسته بشوند ، آقا مساله مهم است. قضيه، قضيه كشت و كشتار نيست، قيام و نهضت ما، نهضت يك رژيم طاغوتي نيست، قيام و نهضت ما يك نهضت انساني است، يك نهضت اسلامي است، ما به كتاب و  سنت مي خواهيم عمل بكنيم، شما به كتاب و سنت بايد عمل بكنيد.    از خداوند تعالي مسئلت مي كنم كه ظهور ولي عصر (سلام الله عليه) را نزديك فرمايد و چشم هاي ما را به جمال مقدسش روشن. ما همه انتظار فرج داريم و بايد در اين انتظار،  خدمت كنيم. انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و ما بايد كوشش كنيم تا قدرت اسلام در عالم تحقق پيدا بكند و مقدمات ظهور انشاء الله تهيه بشود.    وقتي نامه هاي ما را بردند پيش امام زمان (سلام الله عليه) (در روايات هست كه هر هفته مي برند ، هفته اي دو دفعه) وقتي كه مي برند، اعمال ما جوري باشد كه نمايش از اين  بدهد كه ما تابعيم، ما آنطور نيست كه خودسر بخواهيم يك كاري را انجام بدهيم.    من خيلي ناراحت گاهي مي شوم از اينكه مثلا امام عصر (سلام الله عليه) را مي گويند سلطان السلاطين، خليفه الله است.    شما بدانيد كه اگر امام زمان (سلام الله عليه) حالا بيايد، باز اين قلم ها مخالفند با او.    بايد ما بگوئيم كه عيد شعبان، عيد تولد حضرت مهدي (سلام الله عليه) بزرگترين عيد است براي تمام بشر... وقتي كه ايشان ظهور كنند انشاء الله (خداوند تعجيل كند در ظهور او)  تمام بشر را از انحطاط بيرون مي آورد، تمام كجي ها را راست مي كند... ايشان مامورند براي اينكه تمام اين كجي ها را مستقيم كنند و تمام اين انحرافات را برگردانند به اعتدال كه  واقعا صدق بكند يملأ الارض عدلاً بعد ما ملئت جورا از اين جهت اين عيد، عيد تمام بشر است، بعد از اينكه آن اعياد، اعياد مسلمين است اين عيد، عيد تمام بشر است، تمام بشر را ايشان هدايت خواهند كرد انشاء الله و ظلم و جور را از تمام روي زمين بر مي دارند به همان معناي مطلقش.    به ما اين وعده را داده اند كه در يك وقتي كه امام زمان (سلام الله عليه) ظهور كند، اين اختلافات از بين مي رود و همه برادروار با هم هستند.    قضيه غيبت حضرت صاحب، قضيه مهمي است كه به ما مسائلي مي فهماند من جمله اينكه براي يك همچو كار بزرگي كه در تمام دنيا عدالت به معناي واقعي اجرا بشود در تمام  بشر نبوده كسي الامهدي موعود (سلام الله عليه) كه خداي تبارك و تعالي او را ذخيره كرده است براي بشر آن كسي كه به اين معنا موفق خواهد شد و عدالت را در تمام دنيا اجر  خواهد كرد، نه آن هم اين عدالتي كه مردم عادي مي فهمند كه فقط قضيه عدالت در زمين براي رفاه مردم باشد بلكه عدالت در تمام مراتب انسانيت، انسان اگر هر انحرافي پيدا كند،  انحراف عملي، انحراف روحي،
انحراف عقلي،برگرداندن اين انحرافات را به معناي خودش اين ايجاد عدالت است درانسان،اگر اخلاقش اخلاق منحرفي باشد، از اين انحراف وقتي به اعتدال برگردد اين عدالت دراو  تحقق پيدا كرده است.اگر در عقائد يك انحرافاتي و كجي هايي باشد، برگرداندن آن عقايد كج به يك عقيده صحيح وصراط مستقيم،اين ايجاد عدالت است درعقل انسان.در زمان ظهور  مهدي موعود (سلام الله عليه) كه خداوندذخيره كرده است او را از باب اينكه هيچ كس در اولين و آخرين، اين قدرت برايش نبوده است و فقط براي حضرت مهدي موعود بوده است كه  تمام عالم را، عدالت را در تمام عالم گسترش بدهد و آن چيزي كه انبيا موفق نشدند به آن با اينكه براي آن خدمت آمده بودند،خداي تبارك و تعالي ايشان را ذخيره كرده است كه  همان معنايي كه همه انبيا آرزو داشتند، لكن موانع اسباب اين شد كه نتوانستند اجرا بكنند و همه اوليا آرزو داشتند و موفق نشدند كه اجرا بكنند، به دست اين بزرگوار اجرا بشود..... اگر مهدي موعود هم مثل ساير اوليا به جوار رحمت حق مي رفتند، ديگر در بشر كسي نبوده است كه اين اجراء عدالت را بكند، نمي توانسته و اين يك موجودي است كه ذخيره شده  است براي يك همچو مطلبي.    من نميتوانم اسم رهبر روي ايشان بگذارم،بزرگترازاين است،نميتوانم بگويم كه شخص اول است براي اينكه دوميدركار نيست، ايشان رانمي توانيم ما با هيچ تعبيري تعبيركنيم الا  همينكه مهدي موعود است،آني است كه خدا ذخيره كرده است براي بشر.    چه مبارك است ميلاد بزرگ شخصيتي كه برپا كننده عدالتي است كه بعثت انبيا (عليهم السلام) براي آن بود و چه مبارك است زاد روز ابرمردي كه جهان را از شر ستمگران و  دغلبازان تطهير مي نمايد و زمين را پس از آنكه ظلم و جور آن را فرا گرفته پر از عدل و داد مي نمايد و مستكبران جهان را سركوب و مستضعفان جهان را وارثان ارض مي نمايد. و چه  مسعود و مبارك است روزي كه جهان از دغلبازي ها و فتنه انگيزي ها پاك شود و حكومت عدل الهي بر سراسر گيتي گسترش يابد و منافقان و حيله گران از صحنه خارج شوند و پرچم عدالت و رحمت حق تعالي بر بسيط زمين افراشته گردد و تنها قانون عدل  اسلامي بر بشريت حاكم شود و كاخ هاي ستم و كنگره هاي بيداد فرو ريزد و آنچه غايت بعثت انبيا (عليهم صلواه الله) و حاميان اوليا (عليهم السلام) بوده تحقق يابد و بركات حق  تعالي بر زمين نازل شود و قلم هاي ننگين و زبان هاي نفاق افكن شكسته و بريده شود و سلطان حق تعالي بر عالم پرتو افكن گردد و شياطين و شيطان صفتان به انزوا گرايند و  سازمان هاي دروغين حقوق بشر از دنيا بر چيده شوند و اميد است كه خداوند متعال آن روز فرخنده را به ظهور اين مولود فرخنده هر چه زودتر فرا رساند و خورشيد هدايت و امامت را  طالع فرمايد.   دست عنايت خداي تبارك و تعالي به سر اين ملت كشيده شده است و ايمان آنها را تقويت فرموده است كه يكي از علائم ظهور بقيه الله اروحنا فداه است. و در حكومت عدل بقيه الله هم عدالت جاري مي شود، لكن حب هاي نفساني در بسياري از قشرها باقي است و همان حب هاي نفساني است كه بعضي روايات هست كه حضرت  مهدي (سلام الله عليه) را تكفير مي كنند.   درزمان حضرت صاحب (سلام الله عليه) هم كه ايشان با تمام قدرت مي خواهند عدل را اجرا نمايند،با اين ترتيب نميشودكه هيچ كس حتي خلاف پنهاني هم نكند.و بالاخره همان  ها هم كه مخالف هستند حضرت صاحب را شهيد ميكنند.  آنان به يقين مورد تقدير ناجي بشريت وبر پا كننده عدل الهي درسراسر گيتي روحي لتراب مقدمه الفداء مي باشند.   مهدي منتظر در لسان اديان و به اتفاق مسلمين از كعبه ندا سر مي دهد و بشريت را به توحيد مي خواند.    چه بسا كه اين تحول و دگرگوني، در مشرق زمين و سپس در مغرب و اقطار عالم تحقق يابد «وليس من الله بمستنكر» كه دهر را در ساعتي بگنجاند و جهان را به مستضعفان، اين  وارثان ارض بسپارد و آفاق را به جلوه الهي ولي الله الاعظم صاحب العصر ارواحنا له الفداء روشن فرمايد و پرچم توحيد و عدالت الهي را در عالم بر فراز كاخ هاي سپيد و سرخ مراكز  ظلم و الحاد و شرك به اهتزاز در آورد. «وما ذلك علي الله بعزي».    و من اميدوارم كه انشاء الله برسد روزي كه آن وعده مسلم خدا تحقق پيدا كند و مستضعفان مالك ارض بشوند. اين مطلب وعده خداست و تخلف ندارد، منتها آيا ما درك كنيم يا  نكنيم، آن به دست خداست. ممكن است در يك برهه كمي وسايل فراهم بشود و چشم ما روشن بشود به جمال ايشان. اين چيزي كه ما در اين وقت، در اين عصر وظيفه داريم، اين  مهم است. همه انتظار داريم وجود مبارك ايشان را، لكن با انتظار تنها نمي شود، بلكه با وضعي كه بسياري دارند، انتظار نيست.    اينهايي كه مي گويند كه هر علمي بلند بشود و / هر حكومتي / خيال كردند كه هر حكومتي باشد اين بر خلاف انتظار فرج است، اينها نمي فهمند چي دارند مي گويند... ما اگر  فرض مي كرديم دويست تا روايت هم در اين باب داشتند، همه را به ديوار مي زديم براي اين كه خلاف آيات قرآن است. اگر هر روايتي بيايد كه نهي از منكر را بگويد نبايد كرد، اين را  بايد به ديوار زد، اين گونه روايت قابل عمل نيست.    يك دسته ديگري بودند كه انتظار فرج را مي گفتند اين است كه ما كار نداشته باشيم به اين كه در جهان چه مي گذرد، بر ملت ها چه مي ذرد، بر ملت ما چه مي گذرد، به اين  چيزها ما كار نداشته باشيم ما تكليف هاي خودمان را عمل مي كنيم، براي جلوگيري از اين امور هم خود حضرت بيايندانشاء الله درست ميكنند ديگر ماتكليفينداريم،تكليف ما همين است كه دعا كنيم ايشان بيايند وكاري به كارآنچه دردنياميگذرد يا درمملكت خودمان ميگذرد نداشته  باشيم اينها هم يك دسته اي،مردمي بودندكه صالح بودند.
يك دسته اي مي گفتند كه خوب بايد عالم پرمعصيت بشود تا حضرت بيايد ما بايد نهي از منكر نكنيم، امر به معروف هم نكنيم تا مردم هر كاري مي خواهند بكنند، گناه ها زياد بشود كه
 فرج نزديك بشود. يك دسته اي از اين بالاتر بودند مي گفتند بايد دامن زد به گناه ها، دعوت كرد مردم را به گناه تا دنيا پر از جور و ظلم بشود و حضرت (سلام الله عليه) تشريف بياورند. اين هم يك  دسته اي بودند كه البته در بين اين دسته منحرف هايي هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرف هايي هم بودند كه براي مقاصدي به اين دامن مي زدند. يك دسته ديگري بودند كه مي گفتند كه هر حكومتي اگر در زمان غيبت محقق بشود، اين حكومت باطل است و بر خلاف اسلام است. آنها مغرور بودند، آنهايي كه بازيگر نبودند مغرور بودند به بعض رواياتي كه وارد شده است بر اين امر كه هر علمي بلند بشود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل  است آنها خيال كرده بودند كه نه، هر حكومتي باشد، در صورتي كه آن روايات كه هر كس علم بلند كند علم مهدي، به عنوان مهدويت بلند كند... ما اگر دستمان ميرسيد قدرت داشتيم بايد برويم تمام ظلم وجورها را از عالم برداريم،تكليف شرعي ماست منتها ما نميتوانيم: ايني كه هست اين است كه حضرت عالم را پرميكند  از عدالت، نه شما دست برداريد از اين تكليفتان، نه اينكه شما ديگر تكليف نداريد.    و لهذا مي بينيد فساد در آن وقت بود و حالا هم هست و تا آخر هم خواهد بود بله، در زمان حضرت صاحب (سلام الله عليه) حكومت واحد مي شود، قدرت حكومت... عدالت يك  عدالت اجتماعي در همه عالم مي آيد اما نه اين كه انسان ها بشوند يك انسان ديگر، انسان ها همان ها هستند كه يك دسته شان خوبند، يك دسته شان بد، منتها آنهايي كه بد هستند ديگر نمي توانند كه كارهاي خلاف بكنند.    يكي مي خواهد كه بيايد احياء كند اين افكار را و من اميدوارم كه انشاء الله حضرت بقيه الله زودتر تشريف بياورند و اين طبيب واقعي بشر، با آن دم مسيحائي خود اصلاح كند اينها را.    روز جمعه به وليّ امر (عج) ، متعلّق است.    فقها از طرف امام (عليه السلام) حجت بر مردم هستند.    كسي كه در زمان حضرت صاحب (عج)  باشد و با نواب اربعه روابط داشته باشد و به حضرت نامه بنويسد و جواب دريافت كند به اين موضوع توجه دارد كه در فراگرفتن مسائل به چه  اشخاص بايد رجوع كرد.    اسحاق بن يعقوب نامه اي براي حضرت ولي عصر (عج)  مي نويسد و از مشكلاتي كه برايش رخ داده سؤال ميكند،ومحمد بن عثمان عمري ـ نماينده آن حضرت ـ نامه را ميرساند.جواب نامه به خط مبارك صادر ميشود كه... در حوادث وپيشامدها به راويان حديث ما رجوع كنيد، زيرا  آنان حجت من برشمايند و من حجت خدايم...    از غيبت صغري تا كنون كه هزار و چند صد سال مي گذرد و ممكن است صد هزار سال ديگر بگذرد و مصلحت اقتضا نكند كه حضرت تشريف بياورد، در طول اين مدت مديد احكام
 اسلام بايد زمين بماند و اجرا نشود؟ و هر كه هر كاري خواست بكند؟ هرج و مرج است؟! قوانيني كه پيغمبر اسلام در راه بيان و تبليغ و نشر و اجراي آن بيست و سه سال زحمت  طاقت فرسا كشيد فقط براي مدت محدودي بود؟ آيا خدا اجراي احكامش را محدود كرد به دويست سال؟ و پس از غيبت صغري اسلام ديگر همه چيزش را رها كرده است؟ اعتقاد به چنين مطالبي يا اظهار آنها بدتر از اعتقاد و اظهار منسوخ شدن اسلام است.    معناي نداشتن حكومت اين است كه تمام حدود و ثغور مسلمين از دست برود، و ما با بي حالي دست روي دست بگذاريم كه هر كاري مي خواهند بكنند؟ و ما اگر كارهاي آنها را  امضاء نكنيم رد نمي كنيم. آيا بايد اينطور باشد؟ يا اين كه حكومت لازم است و اگر خدا شخص معيني را براي حكومت در دوره غيبت تعيين نكرده است لكن آن خاصيت حكومتي را كه از  صدر اسلام تا زمان حضرت صاحب (عج)  موجود بود براي بعد از غيبت هم قرار داده است. 

 

سخنان مقام معظم رهبرى پيرامون حضرت مهدي (عج)

* مهدى موعود (عج)  مظهر رحمت و قدرت و مظهر عدل الهى است.
* توسل و توجه و ارتباط قلبى با آن حضرت موجب عروج و رشد روحى و معنوى انسان مى شود.
* ايمان و اعتقاد به امام زمان مانع از تسليم شدن است.
* نيمه شعبان، عيد بسيار بزرگى است كه جهان چشم انتظار مولود مبارك و معظم آن و بشريت تشنه رهبرى و هدايت اوست.
* وجود مقدس امام زمان وعده الهى و مصداق لطف خدا بر انسانيت و بشريت است.
* او مستوره و نمونه اى از اوليا و اصفيا و انبيا و برجسته ترين بندگان خداست.
* ملت ما بايد روح انتظار را در خود زنده كنند.
* روز ولادت مهدى موعود (عج)  حقيقتاً روز عيد همه انسانهاى پاك و آزاده عالم است.
* امروزه وجود مقدس حضرت حجت (عج) در ميان انسانهاى روى زمين منبع بركت علم، منبع درخشندگى، زيبايى و همه خيرات است.
* ما به زمان ظهور امام زمان (عج)  اين محبوب حقيقى انسانها نزديك شده ايم زيرا معرفت ها پيشرفت كرده است.
* ان شاءالله همه اين توفيق را پيدا كنيم كه روزى در ركاب آن بزرگوار باشيم براى خدا تلاش و مجاهدت كنيم در مقابل چشم آن بزرگوار در راه خدا جانمان را از دست بدهيم و
 به فيض شهادت برسيم.

 با تشکر: از موسسه فرهنگی گل نرگس 

                            

                                     

                           السلام علیک یا اباصالح المهدی

            

                     همه جابروم به بهانه تو          كه مگر برسم در خانه تو

همه جا دنبال تو ميگردم          که تويي درمان همه دردم

یا ابا صالح مددی مولا (3)

نشوم بجز از تو گدای کسی          به ولای دگر نکشم نفسی

همه هست من دلخونی          که تولیلای من مجنونی

یا ابا صالح مددی مولا (3)

اگرم نبود دل لایق تو          نظری که دلم شده عاشق تو

من ناقابل به تو دل بستم           نکشی دامان خود از دستم

یا ابا صالح مددی مولا (3)

به جنون بکشی دل رام مرا          زشراب لبت بده جام مرا

تو گل زيباي مني مهدی          تو مه شبهای منی مهدی

یا ابا صالح مددی مولا (3)

به خدا که خدا بود عاشق تو          زکرم دل من شده عاشق تو

زده ام دل خود گره بر در تو          تو گل زيبای منی مهدی

یا ابا صالح مددی مولا (3)

همه درد و غمند تو دوای منی        تو صفای منی تو منای منی

به جنون زده ام که تو دين منی    به لبم نبود به از این سخنی

یاابا صالح مددی مولا (3)

 

دل من به هوای توپرزده است      به محافل عشق توسرزده است

توامید قلب من زاری                 به محبان تو نظری داری

یا ابا صالح مددی مولا (3)

 

                                     

 

 

                     

    

                 

                             بهار 87 بر تمام ایرانیان خجسته باد

                  Image and video hosting by TinyPic

                                   علاقه مندان به sex بخوانند

نامه یک زن آمریکایی به زنان لبنانی:

       

    آنکه مظلوم واقع شده، ما زنان آمریکایی هستیم

                                       

 

                                

 

یک زن آمریکایی خطاب به زنان لبنانی آورده است: آنکه مظلوم واقع شده، ما زنان آمریکایی هستیم؛ بردگانی که ارزشمان تنزل یافته است.
این نامه با عنوان "تقدیم به خواهر مسلمانم" موضوع حمله اسرائیل به لبنان مورد توجه خانواده های آمریکایی قرار گرفته است و درباره آن بحث می کند.
من به چشم خود تجاوز صهیونیست ها به لبنان را دیدم. اما چیزهای دیگری هم دیدم: من، تو (زن لبنانی) را دیدم، که به همراه فرزندان خود برای زندگی تلاش می کنی. لباس های ساده شما را که در عین سادگی نشان دهنده حجب و حیا و عفت شماست قابل مشاهده بود. زیبایی شما برای من نمایان بوده. اما نه فقط زیبایی ظاهری، که زیبایی درونیتان را می دیدم! با دیدن شما یک احساس قوی به من دست داد.
احساس رشک به شما! من از تجربه وحشتناک و جنایت های جنگی علیه مردم لبنان احساس خوبی ندارم. این مردم مورد حمله کسانی قرار گرفتند که با ما نیز دشمنی دارند. متأسفم که نمی توانم به این مردم کمک کنم اما قدرت، زیبایی، نجابت و مهمتر از همه خوشحالی شما را تحسین می کنم. آری این قدرت ایمان شماست که باعث شده تا در زیر بمباران بی امان صهیونیست ها از ما زنان آمریکایی شاداب تر باشید! چرا که شما هنوز با طبیعت زنانه خود زندگی می کنید. زندگی که برای زنان ساخته شده است.
من هم تا دهه 1960 به آن نوع زندگی عادت داشتم تا اینکه بمباران همان دشمن ما را نشانه رفت. اما این بمباران متفاوت بود. ما هدف حملات مهماتی قرار گرفتیم من، تو (زن لبنانی) را دیدم، که به همراه فرزندان خود برای زندگی تلاش می کنی. لباس های ساده شما را که در عین سادگی نشان دهنده حجب و حیا و عفت شماست قابل مشاهده بود. زیبایی شما برای من نمایان بوده. اما نه فقط زیبایی ظاهری، که زیبایی درونیتان را می دیدم!
که آغشته به فساد اخلاقی بودند. آنها اخلاق و عفت ما را نشانه رفته بودند، اما این حمله بسیار نامحسوس بود! صهیونیست ها به ما از هالیوود حمله کردند؛ اما من، تو (زن لبنانی) را دیدم، که به همراه فرزندان خود برای زندگی تلاش می کنی. لباس های ساده شما را که در عین سادگی نشان دهنده حجب و حیا و عفت شماست قابل مشاهده بود. زیبایی شما برای من نمایان بوده. اما نه فقط زیبایی ظاهری، که زیبایی درونیتان را می دیدم!
نه با هواپیماهای جنگنده و یا تانک های دست ساخته خودمان، بلکه با رسانه ها و مطبوعات و سینما.. این را بگویم که بطور حتم پس از اینکه زیرساخت های کشورتان را منهدم کردند، شما را نیز به این شیوه مورد حمله قرار خواهند داد. من هیچ دلم نمی خواهد این اتفاق برای شما بیافتد، چون در این صورت شما نیز همچون ما احساس پوچی و حقارت خواهید کرد.
اما اگر به سخنان آنان که قبل از شما این احساس حقارت را تجربه کرده اند گوش فرا دهید، می توانید از آن وضعیت در امان بمانید. همه تولیدات هالیوود بسته هایی از دروغ و تحریف واقعیت هاست. تولید کنندگان محصولات هالیوود، رفتارهای ***ی را به عنوان رفتارها و سرگرمی های بی ضرر نشان می دهند؛ چون می خواهند بافت اخلاقی جوامع را از بین برده و بدین طریق برنامه های سمی و زهرآلود خود را در آن جوامع پیاده کنند. خواهش می کنم زهر آنها را نخورید. چون این زهر، پادزهری ندارد. یکبار اگر آن را خوردید، گرچه ممکن است التیام پیدا کنید اما شما دیگر آن آدم سابق نیستید. پس هر چه می توانید از آن دوری کنید. آنها سعی خواهند کرد شما را از طریق برنامه های تلویزیونی و ویدیوئی اغوا کنند.
درظاهر، ما زنان آمریکایی را خوشبخت و خرسند نشان خواهند داد، که از پوشیدن لباس هایی همچون زنان فاحشه، و نداشتن خانواده و... به خود می بالیم. اما باور کنید بیشتر ما از این نوع زندگی ناخرسندیم. میلیون ها نفر از ما مصرف کنندگان دائمی داروهای ضد افسردگی هستیم. از شغل هایمان متنفریم. شبها به روی مردانی که به ما اظهار علاقه کرده و پس از بهره بردن حریصانه، ما را به حال خود رها می کنند، فریاد می کشیم.
اما آنها هیچ اهمیتی به ما نمی دهند. صهیونیست ها می خواهند خانواده های شما را از هم بپاشند و شما را به داشتن فرزندان کمتر متقاعد کنند. آنها خانواده را به عنوان بردگی، مادری را به عنوان اسباب مصیبت و آفت؛ پاکی و نجابت را به عنوان عقب ماندگی و... معرفی می کنند. آنها از تو می خواهند تا خود را هرچه ارزانتر بفروشی و ایمان و عقیده خود را فراموش کنی. آنها شبیه مار خوش خط و خالی اند که حوا را با سیب فریب می دهند. اما فریب آنها را نخور و سیب را گاز نزن. من درظاهر، ما زنان آمریکایی را خوشبخت و خرسند نشان خواهند داد، که از پوشیدن لباس هایی همچون زنان فاحشه، و نداشتن خانواده و... به خود می بالیم. اما باور کنید بیشتر ما از این نوع زندگی ناخرسندیم. میلیون ها نفر از ما مصرف کنندگان دائمی داروهای ضد افسردگی هستیم
شما را همچون گوهرهای گرانبها، طلاهای خالص درظاهر، ما زنان آمریکایی را خوشبخت و خرسند نشان خواهند داد، که از پوشیدن لباس هایی همچون زنان فاحشه، و نداشتن خانواده و... به خود می بالیم. اما باور کنید بیشتر ما از این نوع زندگی ناخرسندیم. میلیون ها نفر از ما مصرف کنندگان دائمی داروهای ضد افسردگی هستیم
یا مرواریدهای ارزشمند می نگرم که در کتاب مقدس (Matthew 31:54) از آنها سخن رفته است. همه زنان مرواریدهای ارزشمند هستند اما برخی از ما در ارزش مرواریدمان تردید کرده و آن را بسیار ارزان و در واقع به هیچ فروختیم! مدل های طراحی شده در گنداب غرب را به شما القا می کنند و می گویند، با ارزش ترین دارایی شما جنسیت و تمایلات جنسی شماست.
اما پوشش زیبا و حجاب شما در واقع مهیج تر از هر گونه مدل غربی است؛ چرا که این پوشش شما را به طور معماگونه پشت چادر نگه داشته است و از طرف دیگر نشان دهنده عزت نفس و اعتماد به نفس شماست. جنسیت زنان باید از نگاه چشم های هرزه دور نگاه داشته شود. چون این جنسیت هدیه شما به مردی است که به شما عشق می ورزد؛ عشق همراه با احترامی که مقدمه ازدواج است و برای آن کافی است. از آنجایی که مردان شما همچنان مردانه در برابر تجاوزات دشمن مقاومت می کنند، سزاوار بهترین هدیه شما هستند. برای مردان آمریکایی عفت و پاکدامنی زن مهم نیست. آنها به این مروارید ارزشمند اعتنا نمی کنند. در عوض به دنبال سنگ های مصنوعی براق می روند تا بعدا بتوانند به راحتی آنها را رها کنند! با ارزش ترین دارایی شما زیبایی درونی و عفت شماست که در واقع همه چیز شماست. اما من می بینم که متاسفانه برخی از زنان مسلمان سعی می کنند در پوشش خود مثل غربی ها باشند. حتی هنگامی هم که چادر می پوشند مقداری از موهای خود را بیرون می گذارند! چرا از زنانی تقلید می کنید که نسبت به از دست دادن فضیلت و عفتشان پشیمان شده اند؟! و یا به زودی پشیمان خواهند شد؛ زنانی که عفت شان از دست رفته است و دیگر باز نمی گردد. از نظر ما، شما الماس های بی عیب و نقص هستید. اجازه ندهید به سنگ های مصنوعی براق تبدیل تان کنند.
همه چیزهایی که در مجلات مد و تلویزیون های غربی می بینید، دروغ است. اینها همه دام های شیطان است که در راه فریب دیگران چیده است. اجازه دهید محض احتیاط از پشت پرده نیز چیزهایی بگویم. چون می دانم خیلی کنجکاو هستید. بدانید که روابط جنسی پیش از ازدواج نیز تحفه ای نیست. ما متاسفانه جسم های ما زنان آمریکایی را شستشوی مغزی داده اند تا در مورد زنان مسلمان به عنوان زنانی بیندیشیم که مظلوم و ستمدیده اند! اما در واقع، آنکه مظلوم شده، ما زنان آمریکایی هستیم؛ بردگانی هستیم که ارزش مان تنزل یافته است
مان را در اختیار مردانی قرار دادیم که به آنها علاقه ورزیدیم، چون خیال می کردیم از این طریق می توانیم نظر آنها را به خود جلب کنیم، تا با ما ازدواج ما زنان آمریکایی را شستشوی مغزی داده اند تا در مورد زنان مسلمان به عنوان زنانی بیندیشیم که مظلوم و ستمدیده اند! اما در واقع، آنکه مظلوم شده، ما زنان آمریکایی هستیم؛ بردگانی هستیم که ارزش مان تنزل یافته است
کنند؛ این را از فیلم ها یاد گرفته بودیم. اما فریب خوردیم و تنها خود را تباه کردیم. من می دانم که تو به عنوان یک زن، حتما مرا درک می کنی؛ چون تو هم یک زنی. تنها زنان حال همدیگر را می فهمند. ما زنان صرف نظر از نژاد، ملیت و دینمان، یکی هستیم. هر جای دنیا که باشیم، تفاوتی نمی کند. ما عشق می ورزیم و در این راه همه تلاش خود را انجام می دهیم. فرزندان خود را بزرگ می کنیم و آسودگی مردانی را که ما را دوست داشته باشند در خانه فراهم می کنیم.
اما ما زنان آمریکایی در این باور که با داشتن شغل و خانه ای برای خودمان که در آن به تنهایی زندگی کنیم و با آزادی تمام عشق مان را به هر کسی که خواستیم ابراز کنیم، فریب خوردیم. این آزادی و آن عشق نیست. تنها در سایه بهشت زناشویی امن، می توان با آسودگی خاطر عشق ورزید. به کمتر از آن راضی نشوید. در غیر این صورت فریب خورده و تنها رها خواهید شد. ما زنان آمریکایی را شستشوی مغزی داده اند تا در مورد زنان مسلمان به عنوان زنانی بیندیشیم که مظلوم و ستمدیده اند! اما در واقع، آنکه مظلوم شده، ما زنان آمریکایی هستیم؛ بردگانی هستیم که ارزش مان تنزل یافته است. با تمام تلاش بدنبال مردانی هستیم که ما را دوست داشته باشند. اما بی فایده است.
ما خوب می دانیم که گول خوردیم و این دانستن است که در ما عقده روحی بوجود آورده است. ما در نهان خود به شما حسودی می کنیم و شما را تحسین می کنیم. گرچه برخی از زنان آمریکایی ممکن است نظر مرا نپذیرند. اما خواهش می کنم ما را تحقیر نکنید و در مورد ما مثل کسانی نیندیشید که این شیوه زندگی را دوست داریم. اما تقصیر ما نیست بیشتر ما از کودکی از حضور پدر محروم بودیم تا مراقب ما باشد. خانواده های ما از هم فروپاشیده است و شما خوب می دانید که چه کسانی این وضعیت را بوجود آورده اند. به آنها اجازه ندهید شما را نیز فریب داده و مانند ما پست و حقیر کنند. عفت و پاکدامنی خود را حفظ کنید. ما زنان غربی راه زندگی را گم کرده ایم. ما به شما زنان مسلمان نیاز داریم که در زندگی شما را الگوی خود سازیم. چون ما به هرحال زندگی را باختیم. عفت و پاکدامنی خود را با چنگ و دندان حفظ کنید و آن را قدر بدانید.

شهادت آب

                  شهادت آب

ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم          با شما نامحرمان ما خاموشیم 

 

   امروز ما در دنیایی زندگی میکنیم که علم و معنویت فاصله بسیار نزدیکی با یکدیگردارند . وبه قول جناب آقای فرهنگ"ما    هرچقدر که ریزتر و دقیق تر میشویم بیشتر متوجه میشویم که علم به شدت دین و معنویت را تایید میکند"

مطالبی را که در 4500 سال پیش از زبان پیشوایان دینی ما مسلمانان بیان شد امروز ما آنها را بطور علمی دقیق و به اصطلاح بصورت دو دوتا چهارتا لمس میکنیم و نیز استوارتر و محکم تر از گذشته در ذهن ما جای میگیرند.

بحث شهادت آب ازمباحث پر سروصدا در دنیای علمی امروز بوده است که حاصل و نتایج تحقیقات یک دکتر ژاپنی بنام دکتر ماساروایموتو بوده است .

دکتر ایموتو حدود 10000 آزمایش مختلف درباره تاثیرپذیری آب از محیط پیرامونی خود انجام داده که نتایج این آزمایشات بسیار جالب و دیدنی است.

دکتر ایموتو معتقد است که اگر آب در محیطی که حاوی انرژی های منفی است باشدکه این محیط میتواند محیطی باشد که در آن موسیقی بد پخش میشود ویا در آن گفتگوهای بد مثل فحش و ناسزا و ... باشد آب با هوشمندی کامل تمام این اعمال و رفتارها را در خود پردازش میکند و نسبت به آن از خودش واکنش نشان میدهد و شکل کریستالی زشتی را از خود به نمایش میگذارد .

عکس این مطلب نیز وجود دارد. اگر آب در محیطی با انرژی های مثبت باشد واکنشی که در برخورد با محیط از خود نشان میدهد واکنشی مثبت و شکل کریستالی زیبایی خواهد بود.

آب، پیام مهمی برای ما دارد. آب به ما می‌گوید که نگاه عمیق‌تری به خودمان و محیط اطرافمان بیندازیم. زمانی که با آیینه آب به تماشای خود می‌نشینیم، این پیام به طور شگفت‌آوری خود را شفاف و درخشان می‌کند و در می یابیم که زندگی بشر مستقیما به کیفیت آبی که در اطراف ما یا درون بدن ماست، روی آورده است. تصاویر و اطلاعات ارائه ‌شده در این مقاله،‌ بازتابی از فعالیت «ماسارو ایموتو» است. «ایموتو» کتابی با نام «پیغام آب» منتشر کرده که برگرفته از یافته‌های تحقیقات جهانی وی است. اگر شما نسبت به تأثیرپذیری افکارتان از وقایع درون یا پیرامونتان شک و تردید دارید، اطلاعات و عکس‌هایی که در اینجا آورده شده را ببینید. این تصاویر که مستقیما بر اساس نتایج به دست آمده در کتاب «ایموتو» است، مطمئنا در فکر و ذهن شما دگرگونی پدید می‌آورد و عقاید شما را عمیقا تغییر می دهد .بنا بر آنچه در کتاب «ایموتو» آمده است، انرژی ارتعاشی بشر، افکار، نظرات و موسیقی بر ساختار مولکولی آب اثر می‌گذارد.«ایموتو»، تغییرات مولکولی آب را به وسیله تکنیک‌های عکسبرداری و مشاهده میکروسکوپی به صورت سند و مدرک درآورده است. به این صورت که وی قطراتی از آب را به صورت یخ درآورده و سپس آنها را در یک فضای تاریک میکروسکوپی مورد آزمایش که از قابلیت‌های عکاسی برخوردار بوده، قرار داده است. تحقیقات وی، آشکارا تغییر شکل ساختار مولکول آب را به نمایش گذاشته است و اثر محیط بر ساختار آب را نشان می‌دهد.«ایموتو» به تفاوت‌های جالب ‌توجهی در ساختار کریستالی آب دست یافته است که از منابع گوناگون و شرایط مختلف در روی کره زمین تهیه شده‌اند


برای درک بهتر این موضوع چندین مثال همراه با عکس آورده می شود یکی از آزمایش های ایموتو تاثیر دعا بر شکل مولکول های آب بود . بدین منظور از عده ای خواست تا کنار رودخانه فوجی وارا ایستاده و دعا کنند . او نتایج عکسبرداری از مولکولهای آب را قبل از دعا و بعد از دعا به صورت زیر ارائه داده است



مولکول آب قبل از دعا

 

 

شکل مولکول آب بعد از دعا

 



آزمایش دیگر او اثر موزیک های مختلف بر مولکول آب بود

 

اثر آهنگ بتهوون بر مولکول آب

 

 

اثر آهنگ باخ بر مولکول آب

 

 

اثر رقص گروه کاواچی ژاپن بر مولکول آب

 

 

اثر موسیقی هوی متال بر مولکول آب

 

 

در یکی از آزمایشات خود تاثیر کلمات مختلف بر مولکول های آب را به زبانهای مختلف مقایسه کرد بدین منظور کلمات مختلفی را روی بطری آب چسباند و اثراتش را مشاهده کرد 
اثر کلمه ی مادر



شکل مولکول آبی که به زبان ژاپنی به آن گفته شده متشکرم



 
بنا به اظهارات ایموتو نوع گویش و زبان کلمات و یا گفته هایی که بر مولکولهای آب تاثیر می گذارند در این امر دخیل نیست چون هوشیاری آب به حدی است که مفهوم آنها را به هر زبانی که باشد درک می کند و بر اساس آن شکل می گیرد
او معتقد است که مولکولهای آب رودخانه هایی که در دامن طبیعت و دور از شهر و آدمیزاد جریان دارند دارای شکلی زیبا و برعکس شکل مولکولهای آب دریاچه ها و رودخانه هایی که از شهر و از کنار مردم عبور می کنند به دلیل افکار و رفتار منفی مردم زشت و نازیباست

مولکول آب یکی از رودخانه های ژاپن



مولکول آب یخ قطب جنوب



مولکول آب دریاچه ای در مرکز ژاپن



مولکول آب رودخانه ای که از میان شهرهای اصلی ژاپن می گذرد



ایموتو معتقد است دعا از راه دور هم بر روی آب اثر میگذارد و ثابت کرد که به محض تفکر در مورد چیزی بلافاصله هاله های انرژی ما چه منفی و چه مثبت به سمت آن میروند . بنا براین ازچند نفراساتید مسایل معنوی ژاپن که هیچکدام در توکیو زندگی نمیکردند خواهش کرد که ر‌اس ساعت معینی به آب مورد آزمایش او که یک فنجان از آب لوله کشی توکیو بود فکر کنند ودعا کنند که زیبا شود

تصویر مولکول بعد از دعای اساتید


جالب این است که تمامی اشکال زیبای مولکول آب به صورت ۶ ضلعی است به استثنای یک مورد که در یکی از آزمایشات ایموتو شکل مولکول آب ۷ ضلعی شد و در حال حاضر پروفسور ایموتو بر روی این موضوع تحقیق می کند

ایموتو اظهار دارد که هر وقت آبی در کنار بوته های گل جریان داشته باشد ، مولکولهای آن سعی می کنند که شکل خود را به صورت آن گل تغییر دهند
بنا بر آزمایشات یکی از محققان ایرانی به نام حمیده بی طرف ، زیبا ترین شکل آب زمانی است که آیه های قرآن بر آن خوانده شود


عکس هایی از آزمایشات دکترایموتو

 

 سخن آخر:

 

مطالبی که به اختصار در بالا گفته شد درباره آب بود ولی غافل از اینکه تمامی ذرات عالم هستی همچون آب هوشمندانه و همانند یک دوربین پیشرفته فیلمبرداری اطلاعات حاصل از اعمال و رفتار انجام شده در اطراف خود را درون خود ضبط و ثبت میکنند .

پس نتیجه میگیریم که تمام ذرات عالم زنده هستند و دارای عقل و شعور بوده و در پیشگاه پروردگار جهانیان به تسبیح و انجان وظیفه مشغول هستند .

 

با تشکر     

    محمد حسین کلائی

                                                  

((  الم تر ان الله یسبح له من فی السماوات و الارض  ))

           

آیا ندیدی هر که را که در آسمان ها و زمین ستایش و تسبیح خدا را میکند ؟

                      قرآن کریم/سوره نور:آیه 41